بين آمريكاى اسلام ‏ستيز و اسلام استكبارستيز، هيچ نقطه مشتركى وجود ندارد

۱۳۹۵/۱۱/۱۶

*****در آستانه سالروز سقوط نظام شاهنشاهى و پيروزى انقلاب اسلامى ايران‏‏‏‏*****
مقام معظم رهبري(مدظله العالي): بين آمريكاى اسلام ‏ستيز و اسلام استكبارستيز، هيچ نقطه مشتركى وجود ندارد.

***** لزوم شناخت دشمن مستكبر*****

آنچه نقطه مقابل نظام اسلامى است، استكبار است. جهت‏گيرى خصومتهاى نظام اسلامى، با نظام استكبار است؛ ما با استكبار مخالفيم، ما با استكبار مبارزه مى‏كنيم. استكبار يك واژه قرآنى است كه در قرآن درباره امثال فرعون و گروه‏هاى بدخواه و معارض حقّ و حقيقت به‏كار رفته است. استكبار در گذشته هم بوده است، تا امروز هم وجود دارد. استخوان‏بندى استكبار در همه دوره‏ها يكى است؛ البتّه شيوه‏ها و خصوصيّات و روشها در هر زمانى تفاوت مى‏كند. امروز هم نظام استكبارى وجود دارد؛ رأس استكبار هم در دنيا، دولت ايالات متّحده آمريكا است. استكبار را بايد بشناسيم، خصوصيّات استكبار را بايد بدانيم، عملكرد و جهت‏گيرىِ استكبار را بايد بدانيم تا بتوانيم خردمندانه رفتار خودمان را در مقابل او تنظيم كنيم. اگر امروز نظام سلطه را نشناسيم، استكبار را نشناسيم، چطور مى‏توانيم با حكمت و درايت حركت كنيم؟ چطور مى‏توانيم درست برنامه‏ريزى كنيم؟ لذا بايد بشناسيم.(۲۹/۸/۱۳۹۲)

***** شاخصه‏هاى رفتارى آمريكا*****

آنچه من در مورد استكبار عرض مى‏كنم، چند نمونه يا چند شاخص از رفتارهاى نظام استكبارىِ امروزِ دنيا است و در بسيارى از موارد، با آنچه كه در قرون گذشته و دورانهاى گذشته استكبار داشته، شريك است.
۱. خودبرتربينى‏
يكى از ويژگى‏هاى نظام استكبارى، خودبرتربينى است. مجموعه‏هاى استكبارى- آن كسانى‏كه يا در رأس يك كشور يا در رأس يك نظام بين‏المللى يا مجموعه‏اى از كشورها كارها را به‏دست گرفته‏اند- وقتى مجموعه خودشان را از بقيّه انسانها، از بقيّه مجموعه‏ها برتر دانستند، وقتى خودشان را محور دانستند، همه‏چيز را فرع بر خودشان دانستند، يك معادله غلط و خطرناكى در تعاملات جهانى به‏وجود مى‏آيد. وقتى خود را برتر دانست، خود را محور دانست، خود را اصل دانست، نتيجه اين مى‏شود كه براى خود حقّ مداخله در امور بقيّه انسانها و بقيّه ملّتها را قائل است. آنچه به نظر او ارزش محسوب مى‏شود، بايست همه در دنيا تسليم بشوند و قبول بكنند، گردن بنهند. اين خودبرتربينى موجب مى‏شود كه ادّعاى توليت امور ملّتها را داشته باشند، ادّعاى مديريّت جهانى را داشته باشند، خودشان را رئيس مجموعه عالم بدانند. اين خودبرتربينى، خود را داراى جايگاه ويژه‏اى در مجموعه اولاد آدم، مجموعه ملّتها، مجموعه‏ى انسانها دانستن، اين اسّ اساس و بزرگ‏ترين مشكل استكبار است.
۲. حق‏ناپذيرى‏
نتيجه اين مى‏شود كه خصوصيّت و شاخص ديگرى براى استكبار به‏دست مى‏آيد و آن حق‏ناپذيرى است؛ نه حرف حق را مى‏پذيرند، نه حقّ ملّتها را مى‏پذيرند؛ حق‏ناپذيرِ مطلق. در مباحثات جهانى بسيار اتّفاق مى‏افتد يك حرف حقّى زده مى‏شود، آمريكا به دليلى نمى‏پذيرد؛ با انواع شيوه‏ها حرف حق را رد مى‏كنند، زير بار حق نمى‏روند. حالا يك نمونه‏اش مسائل امروز ما است كه مربوط به فعّاليّتهاى هسته‏اى و صنايع هسته‏اى است.
۳. جنايت نسبت به ملتها
يكى از شاخصهاى ديگر استعمار و استكبار اين است كه جنايت را نسبت به ملّتها و نسبت به آحاد بشر مجاز مى‏شمرند و اهمّيّت نمى‏دهند. اين يكى از بلاياى بزرگ استكبار در دوران جديد است. براى جان انسانها- هر انسانى كه با آن‏ها همراه نباشد، تسليم آن‏ها نباشد، تابع آن‏ها نباشد- هيچ ارزشى قائل نيستند؛ مثالها، الى ‏ماشاءالله (وجود دارد.) در دنيا تا حالا دو بار بمب اتم استعمال شده است، هر دوبار هم به‏وسيله آمريكايى‏ها كه امروز خودشان را متولّى مسأله اتمى در دنيا مى‏دانند! اين‏همه جان انسانها از بين رفت، برايشان ارزشى نداشت. جان انسانها بى‏ارزش مى‏شود؛ جنايت براى دستگاه‏هاى استكبارى آسان مى‏شود.
۴. فريبگرى و رفتار منافقانه‏
يكى از خصوصيّات استكبار كه باز يكى (ديگر) از شاخصها است، فريبگرى و رفتار منافقانه است. اين نظام استكبار كه قصد سلطه بر ملّتها را دارد، از اين شيوه به‏طور متعارف و معمول در همه زندگى‏اش استفاده مى‏كند؛ شيوه توجيه جنايت و پوشاندن لباس خدمت به جنايت. (در) همين حمله به ژاپن، يعنى دو بمبى كه در هيروشيما و ناكازاكى منفجر شد، (وقتى) آمريكايى‏ها عذرخواهى مى‏كنند، به اين صورت مى‏گويند كه اگرچه با اين دو بمبى كه ما به اين دو شهر پرتاب كرديم، ده‏ها هزار در وهله اوّل، (يا) شايد صدها هزار كشته شدند، (امّا) اين‏كار هزينه تمام كردن جنگ جهانى دوّم بود؛ اگر ما آمريكايى‏ها اين بمبها را نمى‏انداختيم، جنگ ادامه پيدا مى‏كرد؛ حالا اگر دويست هزار (انسان) كشته شدند، آن‏وقت دو ميليون كشته مى‏شدند؛ بنابراين ما خدمت كرديم كه اين بمبها را انداختيم! اين يكى از آن حرفهاى فريبگرانه و منافقانه و از دروغهاى عجيب و غريبى است كه جز از دستگاه‏هاى استكبارى برنمى‏آيد.
اين بخشى از خصوصيّات و شاخصها است؛ البتّه شاخصهاى استكبار بيش از اين‏ها است: جنگ‏افروزى مى‏كنند، اختلاف‏افكنى مى‏كنند، با حكومتهاى مستقل درمى‏افتند، با ملّت خودشان حتّى آن‏وقتى كه منافع گروه‏هاى خاص اقتضا مى‏كند درمى‏افتند.(۲۹/۸/۱۳۹۲)

*****قابل تحمل نبودن جمهورى اسلامى براى استكبار*****

نظام اسلامى با استكبار با اين خصوصيّات طرف است؛ نظام اسلامى با ملّتها طرف نيست، با مردم طرف نيست، با انسانها طرف نيست، نظام اسلامى با استكبار طرف است. از زمان ابراهيم خليل و نوح پيغمبر و پيغمبران بزرگ و پيغمبر اسلام تا امروز هم همين بوده: جبهه حق در مقابل استكبار قرار داشته است. چرا؟ مقابله امروز نظام اسلامى با استكبار از چه رو است؟ چون استكبار با اين خصوصيّاتى كه گفتيم، قادر نيست نظام اسلامى‏اى مثل نظام جمهورى اسلامى ايران را تحمّل كند، چون نظام جمهورى اسلامى اساساً در اعتراض به استكبار پديد آمده است؛ انقلاب در اعتراض به استكبار و عوامل استكبار در ايران به‏وجود آمد و بر اين اساس تشكيل شد، رشد پيدا كرد، قوى شد، منطق استكبار را به چالش كشيد. (استكبار) نمى‏تواند تحمّل كند، مگر وقتى كه مأيوس بشود.(۲۹/۸/۱۳۹۲)

*****دشمن‏ترين دشمنان‏*****

امروز دشمن ملت ايران در درجه اول، آمريكا و صهيونيستها هستند.(۶/۱/۱۳۸۵) كى با اين مردم در طول اين سى سال دشمن بوده است؟ در درجه اول، آمريكا و صهيونيسم. از اين‏ها دشمن‏تر ما سراغ داريم براى جمهورى اسلامى؟ از روز اول، دولت آمريكا و رژيم صهيونيستى و صهيونيستهاى دنيا در مقابل نظام جمهورى اسلامى ايستادند. امروز هم حقاً و انصافاً دشمن‏ترين دشمنان، اين‏ها هستند. بنده كه نگاه مى‏كنم، مى‏بينم بعضى از دولتهاى غربى گاهى يك حرفهاى بى‏ربطِ بى‏معنائى مى‏زنند، اما محرك، صهيونيستهايند؛ عامل، همان طبقه مسلطى هستند كه بر حكومت آمريكا و دولت آمريكا و انتخابات آمريكا هم مسلطند؛ اين‏هايند كه دارند صحنه‏گردانى مى‏كنند. پس اين‏ها شدند دشمن‏ترين دشمنان ملت ايران.(۶/۱۱/۱۳۸۸)
بعضى اصل دشمن را انكار مى‏كنند. وقتى ما مى‏گوييم دشمن داريم، مى‏گويند «آقا! شما دچار توهّميد؛ توهّم توطئه». خود اين مطرح كردن توهّم توطئه، به‏نظر ما يك توطئه است؛ براى اين‏كه حسّاسيّتها را كم كنند، (مى‏گويند:) «آقا، دشمن چيست، كدام دشمنى؟»، واضح‏ترين چيزها را انكار مى‏كنند. مى‏گوييم آمريكا دشمن انقلاب است، ذات نظام سلطه اقتضا مى‏كند كه با نظامى مثل نظام جمهورى اسلامى دشمن باشد؛ منافعشان صد و هشتاد درجه با يكديگر اختلاف دارد.(۱۴/۳/۱۳۹۵)

*****قدر مشترك بين نظام اسلامى و آمريكاى مستكبر!!!*****

مذاكره با كه و بر سر چه؟ مذاكره براى رسيدن به يك قدر مشترك؟ دو طرف بايد همديگر را قبول داشته باشند، يك حد وسطى هم وجود داشته باشد، مذاكره كنند تا به اين حد وسط برسند. آن طرفى كه شما را اصلاً قبول ندارد، با اصل وجود شما به‏عنوان جمهورى اسلامى طرف است، با او چه مذاكره‏اى مى‏توانيد بكنيد؟! او صريحاً مى‏گويد كه با نظام دينى مخالف است، با نظام جمهورى اسلامى به‏خصوص، مخالف است، چون منشأ حركت بيدارى مسلمانان در دنيا شده است. اصلًا مى‏خواهند نظام اسلامى نباشد. بنابراين با كسى‏كه با اصل نظام اسلامى مخالف است و چنان‏چه يك حركتى بكند، يك دوستى‏اى با كسى ابراز كند، حتماً از روى تاكتيك و براى فريب است، با اين چه مذاكره‏اى مى‏شود كرد؟ اين مذاكره به چه نتيجه‏اى ممكن است منتهى شود؟(۲۷/۱۲/۱۳۸۰)

*****گرفتن طعمه از دهان گرگ با مذاكره؟!!!*****

همين چند روز قبل از اين، رئيس جمهور آمريكا گفت: ما روى ايران فشار مى‏آوريم تا مردم ايران به اين نتيجه برسند كه دنبال انرژى هسته‏اى رفتن برايشان صرفه ندارد. البته اسم ديگرى رويش مى‏گذارند، مى‏گويند: ما از بمب اتم مى‏ترسيم! اما خوب، خودشان هم مى‏دانند، خيلى‏ها هم در دنيا مى‏دانند كه دروغ مى‏گويند، مسأله آن‏ها مسأله بمب اتم نيست. مى‏دانند كه ايران به‏دنبال سلاح هسته‏اى نيست، به‏دنبال دانش هسته(اى) است، به‏دنبال فناورى هسته‏اى است، آن‏ها از همين ناراحتند. يك ملت بدون اين‏كه از آن‏ها اجازه گرفته باشد، بدون اين‏كه از آن‏ها كمك گرفته باشد، دست گدايى به‏سوى آن‏ها دراز كرده باشد، از درون خود بتواند يك چنين فورانى بكند و اوجى بگيرد. از دهان گرگ، طعمه را با مذاكره نمى‏شود گرفت، با قدرت بايد گرفت. امروز ملت ايران دارد با ايستادگى خود به اين توصيه عمل مى‏كند.(۲۸/۱۱/۱۳۸۶)