بخش اول تفسیر سوره ی ناس(تفسیر نور)

۱۳۹۶/۱۰/۲۶

بسم الله الرحمن الرحیم
قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ
مَلِكِ النَّاسِ
إِلَهِ النَّاسِ
مِن شَرِّ الْوَسْوَاسِ الْخَنَّاسِ
الَّذِى يُوَسْوِسُ فِى صُدُورِ النَّاسِ
مِنَ الْجِنَّةِ وَالنَّاسِ‏


ترجمه

(اى پیامبر!) بگو: پناه مى‏برم به پروردگار آدمیان.
پادشاه آدمیان.
معبود آدمیان.
از شرّ وسوسه شیطان.
آن كه اندیشه بد در دل مردمان افكند.
از جنس جنّ باشد یا انسان.


نکته ها

در قرآن، بیش از 300 مرتبه كلمه «قل» آمده كه بسیارى از آنها فرمان خداوند به پیامبر است و در پاسخ مخالفان یا موافقان مى‏باشد.
كلمه «وسواس» هم به معناى موجود وسوسه‏گر مى‏آید و هم به معناى وسوسه و خطورات و افكار ناروا، ولى در اینجا به معناى وسوسه‏گر است.
گفتنِ كلمه «اعوذ» براى نجات از خطرات كافى نیست، بلكه باید در عمل نیز از عوامل خطرساز دورى كرد. وگرنه خانه را در مسیر سیل ساختن و نوشتن «اعوذ باللّه من السّیل» بر سر در خانه به منزله مسخره است. كسى كه مى‏گوید: «اعوذ باللّه»، باید در عمل نیز از سرچشمه‏هاى فساد دورى كند.
اول چیزى كه محسوس انسان است، رشد و تكامل و تربیت اوست، «ربّ النّاس» بعد سیاست و تدبیر و حكومت. «ملك النّاس» و همین كه رشد او بالا رفت عبادت و پرستش است. «اله النّاس»
به كسى باید پناه برد كه اسرار و وسوسه‏هاى درونى را مى‏شناسد. «یعلم خائنة الاعین و ما تخفى الصدور»(282) او از خیانت چشم‏ها و آنچه سینه‏ها پنهان مى‏كند آگاه است.
پیامبرصلى الله علیه وآله فرمود: شیطان بر دل انسان آرمیده است، هرگاه یاد خدا كند پنهان مى‏شود و هرگاه غافل شود او را وسوسه مى‏كند. «فاذا ذكر العبد اللّه خنّس... و اذا غفل وسوس»(283)
كسانى كه دیگران را به تردید و وسوسه مى‏اندازند، كار شیطانى مى‏كنند. مخالفان حضرت صالح به مردم مى‏گفتند: آیا شما علم دارید كه صالح پیامبر است؟ و با این كلام در مردم تردید به وجود مى‏آوردند. «أتعلمون انّ صالحاً مرسل»(284)
در اول قرآن با «بسم اللّه» از خدا استمداد كردیم و در آخر قرآن نیز به خدا پناه مى‏بریم.
«خنّاس» از «خنوس» به معناى پنهان شدن و عقب نشینى است. شیطان هم خودش مخفى است و هم كارش، اگر وسوسه او علنى باشد بر مردم مسلط نمى‏شود، ولى با تظاهر و توجیه در لباس زیبا جلوه مى‏كند و موفق مى‏شود. حضرت على علیه السلام مى‏فرماید: شیطان با ظاهرنمایى حق و باطل را بهم در مى‏آمیزد و بدین شكل بر طرفداران خود غالب مى‏شود. «فهنا لك یستولى الشیطان على اولیائه»(285)
حالا كه شیطان، خنّاس است، آنقدر مى‏رود و مى‏آید تا موفق شود، ما هم باید یاد خدا را زیاد كنیم.
در قرآن بارها از انسان انتقاد شده است كه هرگاه گرفتار مى‏شود دعا مى‏كند و پناهندگى مى‏خواهد و همین كه خطر رفع شد، گویا ما را نمى‏شناسد.(286)