تفسیر سوره حمد حضرت آیت الله خامنه‌ای

۱۳۹۳/۱۱/۲۹

بسم الله الرحمن الرحیم -به نام خداى رحمان و رحیم.
به نام خداوندى که دارنده رحمتى همگانى و بخشنده رحمتى همیشگى است.
این جمله، سرآغاز همه سوره‏هاى قرآن، سرآغاز نماز، سرآغاز همه کارها و فعالیتهاى یک مسلمان است.یعنى شروع همه کارها فقط به نام خداست، همه چیز انسان، آغاز زندگى‏اش و تمامى جلوه‏هاى زنده بودنش به نام خداست.مسلمان به نام خدا روزش را شروع مى‏کند و به نام او بر تلاش روزانه خود نقطه پایان مى‏گذارد.با یاد او به بستر مى‏رود و با استعانت او سر از بستر برمى‏دارد و فعالیت روزانه خود را از سر مى‏گیرد و سرانجام با نام او و یاد او چشم از این جهان برمى‏گیرد و رهسپار سراى جاویدان مى‏شود.
الحمد لله رب العالمین -ستایش و سپاس مخصوص خداست که مدبر جهانیان و جهانهاست.
همه ستایشها و سپاسها مخصوص اوست، چون همه عظمتها از آن او و همه رحمتها از سوى اوست.او مجمع همه‏خصلتهاى ستوده است و همه نیکیها و نیکوکاریها از سرچشمه وجود اوست.پس ستایش او ستایش نیکى و نیکوکارى است و جهت دهنده به همه کوششهایى که به هواى نیکى و نیکوکارى انجام مى‏گیرد.
هر کس در خود چیزى از خصلتها و رفتارهاى قابل ستایش مى‏بیند باید آن را از فیض رحمت و لطف خدا بداند، زیرا خداست که در انسان، مایه‏هاى نیکى را به کار برده و ذات و سرشت او را آماده و جویا و پذیراى نیکى و فضیلت‏ساخته و به او قدرت تصمیم-که ابزار دیگرى است در راه نیکو شدن و نیکویى کردن-بخشیده است.
این بینش راه خودبینى و خودشگفتى را بر انسان مى‏بندد همچنان که از بى‏مصرف گذاردن یا بیهوده مصرف کردن خصلتهاى نیک و توانهاى نیکى آفرین در وجود آدمى جلوگیرى مى‏کند.
در عبارت رب العالمین (پروردگار و مدبر جهانیان و جهانها) هم وجود عوالم و جهانهاى دیگر و هم خویشاوندى و پیوستگى این همه باهم احساس مى‏شود.نمازگزار در مى‏یابد که بجز این عالم و در ماوراى نظرگاه تنگ و محدود او و پشت این حصارى که او براى زندگى خود فرض کرده، گیتیها و گردونها و عالمها و جهانهاى دیگر هست و خداى او خداوندگار سراسر این پهنه عظیم است.این احساس، تنگ نظریها و کوته‏بینیها را در او از بین مى‏برد، به او جرئت و حس تکاپو مى‏بخشد، از عبودیت‏خدا احساس غرورى در او پدید مى‏آورد و در بندگى خدا عظمت و شکوهى عجیب بدومى‏نمایاند.
از سوى دیگر مى‏بیند که همه موجودات، انسانها و حیوانات و گیاهان و جمادات و آسمانها و عوالم بیشمار هستى، بندگان خدایند و رب و مدبر و پروردگار این همه، اوست.مى‏فهمد که خداى او تنها خداى نژاد او یا ملت او یا خداى انسانها نیست، خداى آن مورچه خرد و آن گیاه ضعیف نیز هست، خداى آسمانها و کهکشانها و اخترها نیز هست. با درک این حقیقت احساس مى‏کند که تنها نیست، مى‏فهمد که با تمام ذرات عالم و با تمام موجودات ریز و درشت‏خویشاوند است، با همه انسانها پیوسته و مرتبط است. همگان برادران و همسفران اویند و این کاروان عظیم یکسره راهى یک هدف و در رکت‏به سوى یک جهت است. این رابطه و پیوستگى او را نسبت‏به همه موجودات مکلف و متعهد مى‏سازد.نسبت‏به انسانها تعهد هدایت و کمک، و نسبت‏به دیگر موجودات تعهد شناختن و در راه درست و مناسب با هدف آفرینششان به کار افکندن.
الرحمن الرحیم -خداى رحمان و رحیم.
رحمت عام او-به صورت نیروهاى پدیدآورنده و قوانین حیاتبخش و انرژیهاى ادامه دهنده-بر سر همه موجودات گسترده است و همه چیز و همه کس تا دم مرگ و نابودى از این رحمت‏برخوردار است (رحمان) .و از سویى، رحمت اختصاصى‏اش، رحمت هدایت و اعانتش، و رحمت پاداش و عطوفتش بندگان‏شایسته و انسانهاى صالح را شامل مى‏شود. این رحمت از همین نشاة، مانند خط روشنى در مد وجود این موجودات ارزنده و شریف تا مرگ و از پس مرگ تا رستاخیز و تا سرمنزل نهایى وجود انسان با آنها هست (رحیم) .پس خدا بخشنده رحمتى همگانى و موقت، و رحمتى همیشگى و اختصاصى است.
یاد کردن از صفت رحمت پروردگار در دیباچه قرآن و در آغاز نماز و در آغاز هر سوره نشانه آن است که مهر و رافت پروردگار، نمایانترین صفت او در عرصه آفرینش و وجود است و برخلاف قهر و نقمت او که مخصوص است‏به معاندان و لجوجان و مفسدان و تبهکاران، رحمت او شامل و همه‏گستر و همه‏گیر مى‏باشد (۱) .
مالک یوم الدین -خدایى که مالک و صاحب اختیار روز جزاست.
روز جزا، روز پایان و فرجام و عاقبت است.همه تلاش براى عاقبت مى‏کنند.مادى بى‏خدا و خداپرست در این شریکند که هر دو در راه فرجام و عاقبت‏به تکاپویند.تفاوت در این است که هر یک عاقبت را به نوعى فهمیده‏اند.
مادى، عاقبتش ساعتى دیگر، روزى و سالى و چند سالى دیگر، پیرى و فرسودگى و سالخوردگى است، اما خداپرست دیدش‏وسیع و مد نگاهش بسى از این دورتر است.از نظر او دنیا بسته و محدود و حصاردار نیست.جهان او وسیع و آینده‏اى نامحدود است و این مستلزم امیدى بى‏پایان و تلاشى خستگى‏ناپذیر است.کسى که مرگ را موجب قطع امید نداند و انتظار پاداش و نتیجه کار را با مردن از دست ندهد، مى‏تواند تا آخرین لحظه زندگى نیز با همان شور و تحرک آغاز کار به عمل و تلاش خداپسند خود ادامه دهد.
یادآورى اینکه در هنگامه رستاخیز و جزا مالک و صاحب اختیار خداست‏به نمازگزار توان جهت‏گیرى درست مى‏بخشد، به اعمال و تلاشهاى او جهت و سمت‏خدایى مى‏دهد.زندگى و همه جلوه‏هاى زنده بودنش براى خدا و در راه خدا مى‏شود، همه چیز و همه کار او در راه تکامل و تعالى بشریت-که تنها راه خداپسند است-به کار مى‏افتد.از سوى دیگر تکیه بر پندارهاى بیهوده و امیدهاى بى‏اساس را از او باز مى‏گیرد و امید راستین به عمل را در او تقویت مى‏کند.اگر در این نشاة، رویه‏ها و نظامهاى غلط و منحرف کننده به سست عنصران و فرصت‏طلبان اجازه داده است که با لاف و ریا و دروغ و فن و فریب، سامانى براى خود فراهم آورند و بى‏عمل و بى‏تلاش، پاداش عمل و تلاش را غاصبانه تصرف کنند، در آن نشاة و آن عالم که همه کاره و سررشته‏دار همه امور، خداى دانا و عادل است دغلکارى و فریب ممکن نیست و کس را بى‏عمل مجال بهره و پاداش دست نخواهد داد. در اینجا نیمه اول از سوره حمد که متضمن ستایش پروردگار جهانهاو جهانیان، و ذکر برخى از مهمترین صفات خدا بود سپرى شد.نیمه دوم که مشتمل بر اظهار عبودیت و طلب هدایت است‏به برخى از مهمترین خطوط اصلى ایدئولوژى اسلام اشاراتى رسا مى‏کند.
ایاک نعبد-فقط تو را عبودیت مى‏کنیم.
یعنى همه وجود ما و تمامى مقدورات جسمى و روانى و فکرى ما در اختیار خدا و در جهت فرمان او و براى اوست.
نمازگزار با این جمله، بند عبودیت غیر خدا را از دست و پا و گردن خود مى‏گسلد، و داعیه‏هاى خداوندگارى را رد مى‏کند، مدعیان ربوبیت را-که در طول تاریخ همواره عامل طبقه‏بندى جامعه‏ها بوده و اکثریت‏بشر را در زنجیر عبودیت و استضعاف، اسیر و مقید مى‏داشته‏اند-نفى مى‏کند.خود را و همه مؤمنان به خدا را از مرز اطاعت و فرمانبرى هر کس جز خدا و هر نظامى جز نظام الهى فراتر مى‏برد.خلاصه با پذیرش بندگى خدا، بندگى بندگان را به دور مى‏ریزد و از این طریق خود را در سلک موحدان واقعى قرار مى‏دهد.
اعتراف و قبول اینکه عبودیت منحصرا باید در برابر خدا و براى خدا باشد یکى از مهمترین اصول فکرى و عملى اسلام و همه آیین‏هاى الهى است که از آن تعبیر مى‏شود به‏«الوهیت انحصارى خدا».یعنى اینکه فقط خداست که مى‏باید اله (معبود) باشد و هیچکس جز خدا عبادت و عبودیت نشود.همیشه کسانى بوده‏اند که این حقیقت را درست نفهمیده‏اند و از آن برداشتهاى غلط و محدودى کرده‏اند و از این رو ناآگاهانه به عبودیت غیر خدا دچار شده‏اند.آنان گمان برده‏اند که‏«عبادت خدا»تنها به معناى تقدیس و نیایش اوست و چون فقط درگاه خدا را نماز و-نیایش مى‏برده‏اند مطمئن مى‏شده‏اند که جز خدا را«عبادت‏»نمى‏کنند.
آگاهى از معناى گسترده عبادت در اصطلاح قرآن و حدیث‏بى‏پایگى این پندار را روشن مى‏کند.عبادت در اصطلاح قرآن و حدیث تعبیرى است از:اطاعت و تسلیم و انقیاد مطلق در برابر فرمان و قانون و نظامى که از سوى هر مقام و قدرتى به انسان ارائه و بر او تحمیل شود، خواه این انقیاد و اطاعت‏با حس تقدیس و نیایش همراه باشد و خواه نباشد.
بنابراین، همه کسانى که نظامها و قانونها و فرمانهاى هر قدرت غیر الهى را از سر طوع و تسلیم پذیرا مى‏شوند عابدان و بندگان آن نظامها و پدیدآورندگان آن مى‏باشند.اگر با این حال جایى براى مقررات الهى نیز باز گذارده و در بخشى و منطقه‏اى از زندگى فردى و اجتماعى به قانون و فرمان خدا عمل کنند«مشرک‏» (کسى که با خدا کس دیگر را نیز عبادت مى‏کند) خواهند بود و اگر همین بخش و منطقه را نیز به خدا ندهند«کافر» (کسى که حقیقت نمایان و درخشان وجود خدا را ندیده مى‏گیرد و اعتقادا یا عملا آن را انکار مى‏کند) مى‏باشند.
با اطلاع از این شناخت اسلامى به آسانى مى‏توان دریافت‏که ادیان الهى که نخستین شعار دعوت خود را کلمه‏«لا اله الا الله‏» (۲) (هیچ معبودى جز خدا نیست) قرار مى‏داده‏اند، چه مى‏گفته و چه مى‏خواسته و با چه و که طرف مى‏شده‏اند. این حقیقت-حقیقت معناى عبادت-در مدارک اسلامى، در قرآن و حدیث، چندان متواتر و روشن است که براى تدبر کنندگان و هوشمندان جاى کمترین تردیدى باقى نمى‏گذارد.براى نمونه به ارائه دو آیه از قرآن و یک حدیث از قول امام صادق علیه السلام، بسنده مى‏کنیم.
اتخذوا احبارهم و رهبانهم اربابا من دون الله و المسیح بن مریم و ما امروا الا لیعبدوا الها واحدا لا اله الا هو.. (۳)
عالمان و زاهدان کیش خود را-و نه الله را-به خداوندگارى و صاحب اختیارى پذیرفتند با آنکه موظف بودند فقط خداى یگانه را عبودیت کنند.
و الذین اجتنبوا الطاغوت ان یعبدوها و انابوا الى الله لهم البشرى. (۴)
و کسانى که از عبودیت طاغوت (سلطه‏هاى غیر الهى) اجتناب ورزیده به خدا بازگشتند، بشارت باد ایشان را.روى ابو بصیر عن ابى عبد الله علیه السلام انه قال.انتم هم، و من اطاع جبارا فقد عبده. (۵)
ابو بصیر از امام صادق علیه السلام روایت کرده است که آن حضرت (خطاب به شیعیان راستین زمان خود) فرمود:شما هستید آنان که از عبادت طاغوت سر باز زده‏اند، و هر آن کس که ستمگرى را فرمان برد، او را عبادت کرده است.
و ایاک نستعین-و فقط از تو مدد مى‏خواهیم.
از رقیبان تو و از مدعیان الوهیت، توقع هیچ‏گونه یارى و کمک نداریم.آنان به همان علت که زیر بار الوهیت‏خدا نرفته‏اند، به بندگان و پویندگان راه خدا نیز کمکى نخواهند کرد.راه خدا راه پیامبران خداست، پویشى است در جهت‏حق و عدل و برادرى و همبستگى و همزیستى میان همه افراد بشر و ارزش دادن به انسان و نفى تبعیضها و ستمها و نابرابریها.رقیبان خدا و مدعیان خداوندگارى که شالوده حیات ننگین و برخوردارى‏هاى غاصبانه خود را بر نابود کردن همه این ارزشهاى اصیل نهاده‏اند، چگونه ممکن است‏بندگان خدا را یارى و مدد دهند؟آنان با بندگان خدا جنگى آشتى‏ناپذیر و قهرى بى‏امان دارند.پس فقط از خدا مدد مى‏جوییم، از نیروى هوشمندى و اراده‏اى که در ما نهاده، از ابزارها و اسبابى که براى زنده بودن و زندگى کردن به ما داده، ازسنتها و قانونهاى طبیعى و تاریخى‏اش که چون شناخته شوند راهگشاى اندیشه و عمل مى‏توانند شد، و از همه فرآورده‏هاى قدرتش که سپاهیان مقتدر او هستند و در خدمت‏بشرند.
اهدنا الصراط المستقیم-ما را به راه راست هدایت کن.
اگر آدمى نیازى برتر و حیاتى‏تر از«هدایت‏»مى‏داشت، بى‏شک آن نیاز در سوره حمد-که دیباچه قرآن و بخش مهم نماز است-به زبان دعا، ذکر مى‏شد و از خدا درخواست مى‏شد.
از طریق هدایت الهى است که عقل و تجربه در جریان درست و سودمند و راهگشا قرار مى‏گیرد و بدون آن است که همین عقل و تجربه به چراغى در دست راهزنى یا تیغى در کف دیوانه‏اى بدل مى‏گردد.
راه راست همان برنامه فطرى است، برنامه‏اى که بر اساس برآوردى صحیح از نیازها و کمبودها و امکانات و مقدورات طبیعى انسان براى او در نظر گرفته شده است. راهى است که پیامبران خدا به روى مردم گشوده‏اند و خود اولین پویندگان و پیشاهنگان آنند.راهى است که چون بشر در آن قرار گیرد، همچون آبى که در بسترى هموار و مستقیم جارى باشد، خود به خود و