امروز پنجشنبه، ۶ اردیبهشت ۱۴۰۳
تأملى در كودتاى 28 مرداد
۱۳۹۶/۵/۲۸
** چكيده: كودتاى 28 مرداد بهعنوان يكى از نقاط عطف و تعيينكننده در تاريخ سياسى معاصر ايران شناخته مىشود. همين اهميت نيز باعث شده تاكنون خوانشها و تفاسير فراوانى از اين حادثه مهم تاريخ ايران ارائه شود.
در اين بين اما دو نكته از جهت روشى و يك نكته از جهت محتوايى قابل تأمل است و براى امروز و فرداى كشور و نظام اسلامى حائز اهميت است. در باب روشها، سخن بر سر اين است كه ابتدا زمينههاى شكلگيرى كودتا و سپس تبعات و پيامدهاى كودتا بايد دائماً مرور و بازخوانى شود. تاريخ آزمايشگاه سياست است، با تطبيق تاريخ و قرار دادن حوادث امروز در كنار رويدادهاى گذشته، مسير صحيح و راهكار مطلوب پيش روى مردم و كارگزاران نظام اسلامى براى پيمودن راه آينده روشن مىشود. لذا بايد عوارض و پيامدهاى اين نقطه عطف تاريخى را به بررسى و تحليل گذاشت. بىگمان برخى از عبرتهايى كه بايد امروز بهكار بنديم، با تأمل در بازخوانى و مطالعه تبعات كودتاى 28 مرداد ميسر خواهد شد.
اما در همين زمينه نكته محتوايى مهمى نيز قابل توجه است و آن اينكه فهم عمومى و حتى فهم غالب نخبگانى جامعه ما از كودتاى 28 مرداد اين است كه با ريختن كودتاچيان به كف خيابان، دولت دكتر مصدق فروپاشيد و از نو نظام سلطنتى و پادشاهى بر كشور تحميل شد، اما واقعيت موضوع آن است كه بخش تبليغاتى و عمليات روانى از مدتها قبل از كودتا كار خود را آغاز نموده و همه شرايط را براى تحقق كودتا مهيا كرده بود و لذا ورود عوامل و عناصر كودتا به خيابانها بدون هيچ مزاحمتى مصادف شد و كمترين مخالفتهاى عمومى را نيز برنيانگيخت. مهمترين خط عمليات روانى تبليغاتچىهاى كودتاى 28 مرداد، القاى روحيه نااميدى از دولت مستقر بود كه به همين هدفشان نيز رسيدند. بنابراين شرايط افكار و ذهنيات عمومى بهنحوى تنظيم شده بود كه حتى اگر بانيان اصلى ملى شدن صنعت نفت نيز از مردم مىخواستند كه مقابلهاى با وضع پيشآمده صورت دهند، باز راه به جايى نمىبردند. **
* زمينههاى كودتاى 28 مرداد
برخى از افراد، اختلافات دكتر مصدق و آيتالله كاشانى را مسبب اصلى كودتا و سقوط دولت مصدق مىدانند. در حالى كه اختلافات ميان آنها بخشى از واقعيت بود و مسائل ديگرى نيز موجب شد تا كودتا به سرانجام برسد. شايد بتوان گفت كه مهمتر از اين اختلافات، مكانيزمى بود كه طبق آن كودتاگران عمل كردند و توانستند دولت مصدق را ساقط كنند كه البته به اين بخش از مسأله پرداخته نمىشود و مورد كاوش و كنكاش قرار نمىگيرد. اين دو شخصيت بهخوبى از ديدگاهها و تفكرات يكديگر آگاه بودند و با همين اختلافات تصميم گرفتند در كنار يكديگر حكومت را اداره كنند، بنابراين تا اندازهاى اختلافنظرهاى ميان آنها طبيعى به نظر مىرسيد. دكتر مصدق فردى سكولار و با گرايش سياسى ليبراليستى بود. او معتقد به مبارزه پارلمانى و مخالف قيام، انقلاب و درگيرى نيز بود. همچنين او به مجامع بينالمللى و قدرتها اميد داشت و در اين چارچوب حركت مىكرد.
اما آيتالله كاشانى شخصيتى ضداستعمارى كه سابقه جنگ با جبهه استعمار را در پرونده خود دارد، شناخته شده و فردى انقلابى بود. البته بايد به اين نكته مهم اشاره كرد كه آيتالله كاشانى برانداز و ضد سلطنت نبوده و بيشتر طرفدار نظام مشروطه سلطنتى بود كه در آن زمان، بسيارى از علماء و شخصيتهاى مؤثر در ايران، مانند آيتالله كاشانى اينگونه فكر مىكردند. لذا نبايد اين ديدگاه را با منطق انقلاب اسلامى و منطق حضرت امام(ره) سنجيد زيرا در آن زمان نظام مشروطه سلطنتى حكمرانى مىكرد و قانون اساسى نيز آن نظام را پذيرفته بود. بنابراين افرادى مانند آيتالله كاشانى سعى مىكردند تا اين نوع نظام را عملياتى سازند. اما آيتالله كاشانى سعى مىكرد علاوه بر اين مانند آخوند خراسانى، شاه را بركنار كرده و شاه ديگرى را جايگزين شاه قبلى نمايد و به فكر اين نوع از مبارزه نبود كه حكومت سلطنتى را تبديل به انقلاب اسلامى نمايد. لذا يكى از ايراداتى كه حضرت امام(ره) به آيتالله كاشانى داشت، اين بود كه ايشان اهداف نهضت را كوتاه قرار داده بود، در حالى كه مىتوانست با ديد وسيعترى به اين مسأله نگاه كند تا حكومت سلطنتى را از ايران ريشهكن و حكومت جمهورى اسلامى را جايگزين آن نمايد. همانطور كه حضرت امام(ره) در سالهاى بعد، توانست به دست خود، ريشه حكومت سلطنتى در ايران را بخشكاند.
* واكاوى عمليات روانى كودتاى 28 مرداد
مهمتر از مسأله كودتاى نظامى در ايران، مسأله عمليات روانىاى بود كه عملاً در روز كودتا ميوه آن به ثمر نشست، اما واقعيت ماجرا از اين قرار است كه در 25 تير 1331، دكتر مصدق استعفاء كرد، سپس قوامالسلطنه حكومت را در دست گرفت. در ادامه اين جابجايىها آيتالله كاشانى در تاريخ 30 تير 1331، يعنى بعد از 5 روز، موفق مىشود قوام را سرنگون و دوباره دكتر مصدق را به قدرت بازگرداند. اما بعد از 13 ماه كه از دوران حكومت مصدق مىگذشت، وضعيت ايران به گونهاى رقم خورد كه هيچ فردى براى حمايت از دولت مصدق در مقابل كودتا پا به خيابانها نگذاشت و منجر به سقوط دولت مصدق گرديد كه مىتوان دلايل عدم حمايت مردم از دولت مصدق را در موارد ذيل بررسى كرد:
1. تصميمات و رفتارهاى دكتر مصدق
2. تخريب چهره آيتالله كاشانى كه ديگر مانند قبل، از موقعيت مناسبى ميان مردم برخوردار نبود
3. نااميدي مردم نسبت به آينده
4. بىاعتمادى مردم نسبت به رهبران خود
در مجموع، اين موارد باعث شد تا در روز كودتاى 28 مرداد بهراحتى حكومت مصدق سرنگون شود و دوباره محمدرضا شاه به حكومت برسد.
بعد از اينكه دكتر مصدق حكومت را در دست گرفت، اقداماتى را صورت داد كه با مخالفتهاى آيتالله كاشانى مواجه گرديد. آيتالله كاشانى از مصدق در رابطه با شهداى 30 تير سؤال كرد كه مصدق با دو پهلو جواب دادن، آيتالله كاشانى را دور زد. دوباره از او سؤال شد كه چرا فلان فرد را در فلان وزارتخانه منصوب كردهاى؟ در حالى كه اين فرد سابقه همكارى با انگليس دارد. دوباره مصدق شروع به پاسخهاى دوپهلو كرد تا اينكه همين پرسش و پاسخها، رفتهرفته به بىاحترامى منجر و تا جايى ادامه پيدا كرد كه جبهه ملى جهت تخريب چهره آيتالله كاشانى مطالبى را عليه او در مطبوعات خود منتشر كرد و حتى اين اختلافات به شرايطى رسيد كه دكتر مصدق به صراحت در راديو اعلام كرد، من مخالفين خودم را به لجن مىكشم.(منظور او آيتالله كاشانى بود.)
در اين رابطه همچنين حضرت امام خمينى(ره)، در خصوص جنگ روانى و هتك حرمت جبهه ملى عليه آيتالله كاشانى نيز اظهارات مهمى را در گذشته مطرح فرمودهاند كه در ذيل به بخشهايى از آن پرداخته مىشود:
«اولش هم وقتى مرحوم آيتالله كاشانى ديد كه اينها خلاف دارند مىكنند و با آنها صحبت كرد. اينها اينكار را كردند كه يك سگى را نزديك مجلس عينك به آن زدند و اسمش را آيتالله گذاشتند. اين در زمان آن مصدق بود كه اينها فخر مىكنند بهوجود او. او هم مسلم نبود. من در آن روز در منزل يكى از علماى تهران بودم كه اين خبر را شنيدم كه يك سگى را عينك زدهاند و به اسم آيتالله توى خيابانها مىگردانند. من به آن آقا عرض كردم كه اين ديگر مخالفت با شخص نيست. اين سيلى خواهد خورد و طولى نكشيد كه سيلى را خورد و اگر مانده بود، سيلى بر اسلام مىزد.»(صحيفه نور، ج 15، ص 15)
* تخريب آيتالله كاشانى توسط شبكههاى غربى
از سويى ديگر نيز شبكههاى جنگ نرم آمريكايى و انگليسى، آيتالله كاشانى را مورد هدف قرار دادند كه در اسناد انتشاريافته اخير، همين شيوه را شرح مىدهد.
در آن اسناد آمده است، بايد در رابطه با آيتالله كاشانى دو گزينه مد نظر قرار گيرد: 1. بايد به آيتالله كاشانى نزديك شد و از اين طريق او را تخريب شخصيتى كرد، اما اين گزينه با خطراتى همراه است. زيرا شخصيت آيتالله كاشانى اين اجازه را نمىداد تا آمريكايىها با او همراهى كنند و در كل به خارجىها و بيگانه بدبين بود. همچنين آنها احتمال مىدادند كه اگر به آيتالله كاشانى نزديك شوند، ممكن است او بهانهاى بهدست بياورد و به مردم اعلام كند، آمريكايىها در امور كشور دخالت مىكند، به طورى كه آنها حتى به من پيشنهاد همكارى دادهاند. 2. مفتضح كردن و ترور شخصيت آيتالله كاشانى، كه بايد گفت، اين مورد در بالاترين شكل آن نسبت به آيتالله كاشانى صورت گرفت و آنها از چاپ كاريكاتور تا حمله به بيت ايشان را در دستور كار خود قرار دادند. در اسناد دونالد ويلبر آمده است كه ما به عوامل خودمان در حزب ايران(حزب ايران متعلق به فروهر بود.) اعلام كرديم به خانه آيتالله كاشانى حمله و در آنجا نارنجك منفجر كنند كه در اين حمله يك نفر به نام حدادزاده كشته شد، در حالى كه در برخى اسناد آمده، حدادزاده توسط خود فروهر بهوسيله چاقو كشته شده است. اين موضوع نفوذ بيگانه را در بين جريان ملىگرا به اثبات مىرساند.
* نفوذ عوامل بيگانه در دولت مصدق
بنابراين بيگانگان با توجه به زمينههايى كه هم در شخصيت و تفكرات مصدق و هم در دولت او وجود داشت تا اين مرحله اهداف خود را عملياتى كردند. منتها به نظر مىرسد آيتالله كاشانى مقدارى دير متوجه اين موضوع شده بود كه نمىبايست روى دكتر مصدق سرمايهگذارى مىكرد زيرا نه تنها خود دكتر مصدق سكولار بود، بلكه از عناصر تندرو ضد روحانيت مانند دكتر فاطمى در كابينه خود استفاده مىكرد كه تقريباً همه تلاشها جهت صلح و سازش ميان مصدق و آيتالله كاشانى از سوى دكتر فاطمى ناكام مىماند.
در يکي از دستنوشتههاى دكتر فاطمى آمده بود كه ما بايستى كار روحانيت شيعه را تا زمان مشروطه، مانند شيخ فضلالله نورى تمام مىكرديم. اينچنين فردى بهعنوان وزير خارجه و همهكاره دكتر مصدق و در دولت او بهكارگيرى شده بود.
همچنين يكى از شبكههايى كه در كودتا فعال بود، شبكه رشيديانها بود. ماجرا از اين قرار بود كه اسدالله رشيديان از عوامل انگليس و از گردانندگان يكى از شبكههاى اصلى انگليسىها در ايران، از كشور ممنوعالخروج مىشود و چون براى كودتا و هماهنگىهاى لازم نياز بود تا از كشور خارج شود، به دفتر دكتر فاطمى وزير خارجه دولت مصدق مراجعه مىكند و گذرنامه خود را دريافت و از ايران خارج مىشود و براى كودتا هماهنگىهاى لازم را صورت مىدهد.
بنابراين اختلافات ميان آيتالله كاشانى و دكتر مصدق نشان مىداد كه اين دو نفر نمىتوانند از مقطعى با يكديگر همراهى داشته باشند، اما در ابتدا پذيرفته بودند كه با همكارى و همراهى يكديگر بتوانند نهضت بزرگى را كه به آن مىانديشيدند به سرانجام برسانند. هرچند كه بعد از مدتى استعمار، روى نقاط اختلاف ميان اين دو شخصيت متمركز شد و به مرور زمان و با تكيه بر عواملى كه در داخل ايران داشتند، توانست به اين همكارى پايان دهد و زمينه را براى كودتاى 28 مرداد فراهم سازد.
* دورى از آرمانها و اعتماد به غرب، عامل سقوط دولت مصدق
1. انگليس
اساساً غربىها و بهخصوص آمريكايىها و قبل از آن انگليسىها نمىتوانند يك ايران قدرتمند را تحمل كنند، زيرا وضعيت ايران با ديگر كشورهاى منطقه متفاوت است. اگر كشورهاى استعمارى، كشورى مانند هند را استعمار كردند و در مورد آن تصميماتى اتخاذ كردند تا باقى بماند، در مورد ايران چنين تفكرى نخواهند داشت و تلاش خواهند كرد تا ايران نابود شود. آنها مىگويند 5 ايران كوچك بهتر از يك ايران بزرگ است.
انگليسىها با صراحت اعلام مىكنند كه نبايد در ايران سرمايهگذارى صورت گيرد. اگر تاريخ روابط ايران و انگليس در 150 سال گذشته مورد بررسى قرار گيرد، نشان خواهد داد كه آنها در طول اين 150 سال هيچ تكنولوژىاى را به ايران منتقل نكردهاند. البته بخشى از اين مسأله مربوط به تنبلى و بىعرضگى برخى از مسؤولين داخلى و عدم باور به ظرفيتهاى درونى است و بخشى از آن نيز به علت ديدگاهى است كه انگليسىها نسبت به ايران و ايرانى دارند.
به نظر مىرسد كه دكتر مصدق متوجه اين موضوع نشد و در حال حاضر نيز برخى از دولتمردان فعلى هم متوجه اين موضوع نشدهاند كه بيگانگان اصلاً نمىخواهند ايرانى وجود داشته باشد، مخصوصاً زمانى كه ايران نيز قدرتمند باشد. آنها براى رسيدن به اهداف خود و نابودى ايران تلاش دارند تا گرايشهاى قومى و گسلهاى قومگرايانه در ايران را فعال كنند. همچنين آنها گرايشهاى تجزيهطلبانه در ايران را مورد بررسى و دقتنظر خود قرار دادهاند تا از اين طريق ايران را متحمل ضرباتى سازند.
در يكى از مراكز مطالعاتى سن پترز بورگ روسيه نزديك به 10 نفر از كارشناسان روسيه در حال مطالعه بودند كه از اين تعداد، 6 نفر در رابطه با كردستان تحقيقات انجام مىدادند. در حالى كه اسرائيلىها بيش از 10 برابر روسيه در مورد مسأله كردستان تحقيقاتى را آغاز كردهاند. زيرا آنها مىدانند كه اين منطقه پتانسيل آنرا دارد تا بحرانهايى را ايجاد كند و يا اينكه اهدافى را كه آنها دنبال مىكنند، بهوجود آورد.
2. آمريكا
در ابتدا آمريكايىها در جهان، منطقه و ايران، پيشينه استعمارى نداشتند. ضمن اينكه در همان اوايل شعارهاى ضداستعمارى مىدادند و به گروههاى ملى اعلام مىكردند، ما با ملى كردن صنعت نفت همراهى خواهيم كرد و براى آزادسازى كشورهاى مستعمره آمادهايم، لذا برخى از افراد به اين ماجرا خوشبين شدند. اما به مرور زمان و از همان سالهاى 1326 - 1327 كه نهضت ملى شدن صنعت نفت ايران توسط مردم و به خواسته خود آنها در حال شكلگيرى بود مىخواستند در حوزه نفتى و سياسى ايران حضور پيدا كنند، ولى انگليسىها نمىگذاشتند. به همين منظور به گفته فردى به نام زنگنه، براى برخى از شخصيتهاى ملى داخل ايران پيامهايى را منتقل كردند كه در صورت انجام اقداماتى در ايران از آنها حمايت خواهند كرد تا از اين طريق بتوانند انگليسىها را مجبور به امتياز دادن بكنند.
با اين چراغ سبز، گروههاى موافق ملى شدن صنعت نفت كه در داخل، معتقد به روش پارلمانتاريستى و در سطح جهانى نيز معتقد به استفاده از ظرفيت مجامع بينالمللى بودند و تصور مىكردند كه از اين طريق مىشود كارها و مشكلات داخلى را برطرف ساخت، حركت خود را آغاز كردند. اما تجربه گذشته نشان مىداد كه نمىتوان فقط به ظرفيت مجامع بينالمللى براى حل مشكلات داخلى اعتماد كرد.
اخيراً يكى از مقامات آمريكايى مطرح كرده است كه مبناى تصميمگيرىهاى آمريكا، مجامع بينالمللى نيستند، بلكه آمريكا براى خود ملاكهايى را قرار داده است كه اگر هر كدام از ملاكها تهديدى براى آمريكا به حساب آيد، در مورد آن تصميمگيرى خواهند كرد.
بنابراين وقتى ماجرا به نقطهاى رسيد كه دكتر مصدق تصميم گرفت صنعت نفت را ملى اعلام كند، آمريكايىها در پشت پرده موافق اين اقدام نبودند و نگران شدند كه اگر نفت ايران بهصورت 100% ملى شود با مشكل مواجه خواهند شد. لذا در ميانه راه، پيشنهاد 50% در مقابل 50% را مطرح كردند. زيرا اگر صنعت نفت ايران 100% ملى مىشد، آمريكايىها نمىتوانستند شركت آرامكو را با قرارداد 50-50 راضى نگه دارند. به همين علت، ماجرا را تا جايى كه ممكن بود و منجر به تضعيف موقعيت انگليس و رضايت دادن انگليس به آمريكاييها مىشد، ادامه دادند. اما سياستمداران ايرانى متوجه اين موضوع نشدند و به وعدههاى توخالى آمريكايىها كه تصور مىكردند با كمك آنها خواهند توانست دست انگليسىها را از كشور كوتاه كنند، اعتماد كردند.
البته بخشى از اين ناشىگرى بعلت خوشبينى و اعتماد و بخشى ديگر نيز بعلت نفوذ گستردهاى بود كه در مراكز مختلف صورت مىگرفت و آن مراكز براى مسؤولين اصلى كشور اينگونه تحليل مىكردند كه اگر اقدامى صورت گيرد آمريكايىها حمايت خواهند كرد و مىتوان به حمايت آنها اميد داشت و صنعت نفت ايران را ملى كرد. استيون كينزر در نتيجهگيرى كتاب خود (كتاب همه مردان شاه) كه بسيارى از مسؤولان آمريكا نيز به آن اذعان داشتهاند، آورده است، ما از برگرداندن شاه پشيمان هستيم و اشتباه كرديم. به اين دليل كه شاه فاسد بود و ما مىتوانستيم توسط مصدق و يك مدل ملى (ليبرال) اهداف خود در ايران را پيادهسازى كنيم. سرنگونى مصدق، باعث شد تا انقلاب اسلامى شكل بگيرد. لذا در حال حاضر بهدنبال اين هستند تا يك دولت ميانهرو سازشكار را در ايران بر سر كار بياورند.
در حال حاضر نيز اين ناشىگرى در ميان سياستمداران ايرانى به وفور ديده مىشود. مثلاً مسؤولين مذاكرهكننده هستهاى كسر شأن مىدانند تا تاريخ مناسبات ايران با آمريكا و انگليس را مطالعه كنند. از يكى از افراد مذاكرهكننده هستهاى سؤال شد، آيا تاريخ مناسبات ايران با انگليس و آمريكا را مطالعه كردهايد؟ او پاسخ داد كه من مطالعه نداشتهام و علاقهاى هم به مطالعه تاريخ ندارم!
از سويى ديگر، انگليسىها هم كه در مقابل نهضت ملى شدن صنعت نفت، مخصوصاً با پشيبانىهاى آيتالله كاشانى مستأصل شده بودند، به ناچار مجبور به دادن امتياز شدند. زمانى كه شرايط به اين نقطه رسيد، عملاً كار دولت دكتر مصدق تمام شد و به همين علت دكتر مصدق 25 تير 1331 استعفاء داد، چون نمىتوانست آن ماجرا را حل و فصل كند.
اساساً دولتهايى كه از آرمانگرايى فاصله مىگيرند و دچار عملگرايى (پراگماتيسم) مىشوند، در سياستهاى خود تجديدنظرهايى را اعمال مىكنند كه اين مسأله نه فقط در دولت مصدق، بلكه در ديگر دولتها نيز وجود داشته است. وقتى آرمانگراها نتوانستند در عمل به مقاصد خود دست پيدا كنند، بهجاى اينكه دلايل عدم تحقق آرمانها را تجزيه و تحليل كنند، بلافاصله دست به تجديد نظر زده و به وادى عملگرايى ورود پيدا مىكنند كه در وادى عملگرايى نيز بحث ترميم رابطه با قدرتها و دست كشيدن از آرمانها را مطرح مىكنند. البته جمهورى اسلامى، واقعبينى لازم در كنار آرمانگرايى را مد نظر قرار داده تا بتواند از اين طريق به ظرفيت داخلى، چه از جهت منابع انسانى و چه از جهت منابع طبيعى توجه داشته باشد و اهداف خود را به فعليت برساند.
اما متأسفانه در برخى از مديران، روحيه و روش عملگرايى بر آرمانگرايى غلبه كرده كه شايد در رفتار آنها سابقه انقلابىگرى و آرمانگرايى نيز وجود داشته باشد، ولى به جهت ناتوانىهاى شخصى و عدم درك ظرفيتهاى موجود يا عدم باور به ظرفيتهاى داخلى و يا تأثيرپذيرى از عناصر نفوذى و مشاوران نالايق از آرمانها دست كشيده و به عملگرايى سوق پيدا كردهاند. مقام معظم رهبرى بارها در احكام تنفيذ خود به روساى جمهور تأكيد داشتهاند كه به نصرت الهى باور داشته باشيد. وقتى كسى به نصرت الهى باور نداشته باشد، در مراحل سخت و دشوار، روحيه عملگرايى در او غالب شده و فرد را از آرمانها و باورهاى اعتقادى كه منجر به نفى سلطه و وابستگى مىشود دور مىسازد. بنابراين عملگرايى يكى از مواردى است كه هم در دوران ملى شدن صنعت نفت و هم در برخى از دولتهاى بعد از انقلاب گريبانگير آنها شده است.
لذا مطالعه تاريخ توسط اين افراد شياد كمك كند تا به اين نتيجه برسند كه عملگرايى و پراگماتيسم هم نمىتواند چاره درد آنها باشد. يعنى هر نوع اعتماد به غرب با تكيه بر پشتوانههاى اطلاعات تاريخى، باطل و بيهود است و اگر برنامهها و ديدگاههاى غرب نسبت به ايران در گذشته و حال مورد مطالعه و بررسى قرار گيرد، هيچ وقت اين مسير طى نخواهد شد. البته عدم اعتماد به غرب به اين معنا نيست كه گفتوگو و مذاكره با غربىها صورت نگيرد، بلكه بايد يك تيم مذاكرهكننده قوى وجود داشته باشد، اما بايد اين تيم بداند كه ديدگاه غرب نسبت به ايران چگونه است و آنها چه آيندهاى را براى كشور طراحى مىكنند. لذا با فهم اين موارد مىتوان گفتگوهاى سازندهاى با غربىها داشت.
* عكسالعمل آيتالله كاشانى در مقابل كودتا
وقتى اسناد اخير منتشر شد، برخى گفتند: چرا آيتالله كاشانى در مقابل كودتا از خود عكسالعمل نشان نداد؟ در حالى كه نامه معروفى وجود دارد كه در آن نامه آيتالله كاشانى به دكتر مصدق نكاتى را متذكر مىشود و او را نسبت به اتفاقاتى ازجمله كودتا كه قرار است در ايران رخ دهد، آگاه مىسازد. اما مصدق در جواب نامه آيتالله كاشانى مىنويسد، من مستظهر به پشتيبانى ملت ايران هستم.
البته اعضاى جبهه ملى مطرح مىكنند كه اين نامه جعلى است. در حالى كه اين نامه هم از جهت كاغذ، هم جوهر و هم خط، آزمايش شده و ثابت مىكند اين نامه از طرف آيتالله كاشانى نوشته شده است. بايد به اين نكته نيز توجه داشت كه نامه آيتالله كاشانى در زمانى نوشته شده است كه در آن برهه از زمان آبرويش را بردهاند و حتى در نامه خود به مصدق مىنويسد، تو مرا لكه حيض كردى، اما باز من حاضرم با شما همكارى كنم تا جلوى كودتا گرفته شود.
حال اگر بنا باشد اينگونه تصور شود كه آيتالله كاشانى هيچ اقدامى در مقابل كودتا انجام نداده است. چرا دكتر مصدق در مقابل كودتا هيچ اقدامى نكرد؟ در حالى كه دولت مستقر است. از فروردين 1332 همه مىدانستند كه قرار است در ايران كودتا شود. همچنين در خرداد 1332 دكتر غلامحسين صديقى وزير كشور در كرج سخنرانى مىكند و به مردم تذكر مىدهد كه هوشيار باشيد، قرار است كودتا شود. اما از روزهاى قبل از كودتا هيچ اقدامى براى مقابله با كودتا صورت نمىدهند؟ در آن زمان به دكتر مصدق اعلام مىكنند از طريق راديو به مردم پيام بدهيد تا از دولت پشتيبانى كنند، اما او اقدام نمىكند. حتى دكتر كيانورى و مريم كيانورى كه از حزب توده هستند با او تماس مىگيرند و به مصدق گوشزد مىكنند كه قرار است كودتا شود، اما مصدق قبول نمىكند و مىگويد، اين حرفها غلط است و شما در اين امور دخالت نكنيد. همچنين برخى از اعضاى حزب ايران نيز گفتند كه ما خدمت دكتر مصدق رسيديم و موضوع كودتا را مطرح كرديم، اما او از زير ميز خود جعبه گزى بيرون آورد و تعارف كرد و گفت، دهان خود را شيرين كنيد و از اين حرفهاى تلخ نزنيد. اين شرايط در حالى بود كه هم خود وزير كشور و هم شخص مصدق از واقعه كودتا خبر داشتند، اما هيچ اقدامى صورت ندادند. لذا بايد از مصدق پرسيد كه چرا در مقابل كودتا هيچ اقدامى صورت نداد؟ چرا در عصر روز 28 مرداد اعلام كرد كه من مىخواهم خودم را تسليم كنم. در حالى كه وقتى كودتا مىشود، رهبر حكومت و يا حزب در مقابل كودتا ايستادگى مىكند، اما مصدق فرداى روز كودتا خود را تسليم كرد و به باشگاه افسران رفت. در باشگاه افسران، مصدق به زاهدى كه عامل اصلى كودتا بود، گفت، سلام تيمسار، تبريك عرض مىكنم. در حالى كه هيچ رهبرى اين چنين اقدامى انجام نمىدهد. مگر انتخابات رياست جمهورى است كه پس از شكست، مصدق به رقيب خود تبريك عرض كند و زاهدى نيز احترام نظامى براى مصدق بگذارد و مطرح كند كه من خيلى متأسفم از چنين وضعيتى كه براى شما اتفاق افتاده است!
آيتالله كاشانى كسى بود كه در تاريخ 30 تير 1331 خطاب به محمدرضا شاه، گفت، اگر مصدق به حكومت برنگردد، توده مردم را به سمت دربار حركت خواهم داد تا حكومتت را ساقط كنند. در حالى كه مصدق روحيه اين نوع فعاليتها را نداشت و اهل درگيرى اساسى با استعمار نبود. به نظر مىرسد آيتالله كاشانى نبايد در آن برهه از زمان و بعد از 5 روز از استعفاى دكتر مصدق، دوباره او را به حكومت باز مىگرداند و بهتر بود گزينه ديگرى را براى تشكيل دولت انتخاب مىكرد.
بنابراين نمىتوان از دكتر مصدق بهعنوان رهبر ملى شدن صنعت نفت ايران نام برد، بلكه او يك نخستوزير بود و مأموريت داشت تا توسط كابينه خود، مصوبهاى را اجرا كند، اما نتوانست. زيرا از طرفى مشاهده كرد كه آمريكايىها به وعدههايى كه داده بودند عمل نكردند و از سويى ديگر با روشهاى پارلمانىاى كه داشت نمىتوانست به مقصود خود برسد، لذا پس از به بنبست رسيدن، استعفاء داد و كنار كشيد. در حالى كه رهبر هيچ وقت اينگونه عمل نمىكند و اگر نهضت به بنبست برسد، اطلاعيهاى منتشر مىكند و مردم را به خيابانها مىكشاند. ولى در آن روز هيچ اتفاقى نيفتاد و مردم نيز به حمايت از دولت مصدق به خيابانها نيامدند.
از سويى ديگر برخى مطرح مىكنند آيتالله كاشانى در كودتا نقش داشته است. اگر نقش داشته باشد بايد سهمى از كودتا به او تعلق بگيرد،
آخرین اخبار
> امام جمعه شهرستان رباط کریم : ملت قدرشناس ایران قدر ایثار و فداکاری نیروهای مسلح و ارتشیان غیرتمند ر
> امام جمعه شهرستان رباط کریم:در جلسات انجمن اولیا و مربیان از کارشناسان زبده استفاده شود
> امام جمعه شهرستان رباط کریم: عملیات «وعده صادق» سیلی محکم ایران به اسراییل و آمریکا بود
> امام جمعه شهرستان رباط کریم:همه تلاش کنیم آنچه که در طول یک ماه رمضان به دست آوردهایم از دست ندهیم
> امام جمعه شهرستان رباط کریم: شورای زکات شهرستان ، مسئول جمع آوری زکات فطریه است
> جلسه شهرستانی هماهنگی مراسم نماز با شکوه عید سعید فطر برگزار شد
> قدس ۱۴۰۳ / راهپیمایی روز جهانی قدس در شهرستان رباط کریم
خطبه ها
> امام جمعه شهرستان رباط کریم:امروز دست آمریکا به خون مردم بیگناه غزه آلوده است
> اسرائیل به آخر خط رسیده و حمله به ساختمان کنسولی ایران در سوریه آخرین دست و پا زدن اوست
> یکی از الزامات تحقق شعار سال، اصلاح سیاستهای ارزی و ثبات در بازار ارز توسط دولت است
> امام جمعه شهرستان رباط کریم:مدیران با تلاش مضاعف در جهت تحقق شعار سال حرکت کنند
> کاری نو و زیبا در نماز جمعه شهرستان رباط کریم/ اهدای گل به نمازگزاران جمعه
> امام جمعه شهرستان رباط کریم؛امروز حل مشکلات اقتصادی و معیشتی مردم در اولویت اول قرار دارد
> باید خیانتهای سران و دولتهای اسلامی به ملت فلسطین با مستندات بیان شود
آخرین مطالب
> بقا بر تقلید میت 21/3/97
> تفسیر سوره ی فلق(بخش اول)
> عدول از مجتهدی به مجتهد دیگر 12/3/97
> مختصری درباره ولادت حضرت زینب سلام الله علیها3/11/96
> راههای اثبات اجتهاد، اعلمیت و به دست آوردن فتوا 1/11/96
> بخش دوم تفسیر سوره ی ناس(تفسیر نور)
> بخش اول تفسیر سوره ی ناس(تفسیر نور)
پیوندها
پیام رسان تلگرام « دفتر امام جمعه رباط کریم »
پایگاه اطلاع رسانی رهبر انقلاب
ستاد نماز جمعه رباط كريم
سایت دفتر نمایندگی شورای سیاستگذاری ائمه جمعه در استان تهران
شورای هماهنگی تبلیغات اسلامی