فداييان اسلام وانقلاب اسلامى‏

۱۳۹۵/۱۰/۲۶

مقام معظم رهبرى: «اساس سخن نواب اين بود كه اسلام بايد زنده شود. اسلام بايد حكومت كند و اين كسانىكه در راس كار هستند اينها دروغ مىگويند. اينها مسلمان نيستند و من براى اولينبار اين حرفها را از نواب صفوى شنيدم و آنچنان اين حرفها درون من نفوذ كرد و جاى گرفت كه احساس مىكردم دلم مىخواهد هميشه با نواب باشم. اين احساس را واقعا داشتم كه دوست دارم هميشه با او باشم.»
* ديدارمقام معظم رهبرى با شهيد نواب
نواب يك سفر آمد مشهد. براى اولينبار نواب را آنجا شناختيم و فكر مىكنم كه سال 31 يا 32 بود. ما شنيديم كه نواب صفوى و فداييان اسلام آمدهاند مشهد و در مهديه عابدزاده از آنان دعوت كرده بودند. يك جاذبه پنهانى مرا به طرف نواب مىكشاند و بسيار علاقهمند شدم كه نواب را ببينم. يك روزهم خبر دادند كه نواب مىخواهد بيايد بازديد طلاب مدرسه سليمان خان كه ما هم جزو طلاب آن مدرسه بوديم. ما آن روز مدرسه را آب و جارو و مرتب كرديم. يادم نمىرود كه آن روز جزو روزهاى فراموش نشدنى زندگى من بود. مرحوم نواب آمد. يك عده هم از فداييان اسلام با او بودند، همه دور و برش را گرفته بودند و همراه با جمعيتى وارد مدرسه سليمان خان شدند. راهنماييشان كرديم و آمدند در مدرس مدرسه كه جاى كوچكى بود نشستند. طلاب مدرسه هم جمع شدند. ايشان هم شروع به سخنرانى كردند. سخنرانى نواب يك سخنرانى عادى نبود. بلند مىشد و مىايستاد و با شعار كوبنده و با شعارى شروع به صحبت ميكرد. من محو نواب شده بودم.
* پيدايش فداييان اسلام
پيدايش و شكلگيرى جمعيت فدائيان اسلام و برخى از گروههاى مذهبى پس از شهريور 1320، واكنش طبيعى قشرى از روحانيون و متدينين مذهبى جامعه بود كه مىكوشيدند تا هويت اسلامى خويش را در مقابل ديگر جريانات موجود در جامعه حفظ كنند و عمدتا خاستگاه اجتماعى آنها از ميان مردم و جوانان مومن به اسلام و طبقات متوسط و پايين جامعه همچون طلاب، روحانيون، دانشجويان، كسبه، كارگران، بازاريان و غيره بود. نظريه مبارزه مسلحانه مبتنى بر اعدام انقلابى كارگزاران رژيم پهلوى، نخستينبار توسط فدائيان اسلام در كشور مطرح شد و حتى آنها موفقتر از گروههاى سازمانيافته چپ توانستند پايههاى حكومت پهلوى را متزلزل سازند. ضمن اينكه موفق شدند كه جامعه را از بند جريانات انحرافى كسروىگرى و غيره برهانند.
ازجمله عواملى كه زمينه شكلگيرى جمعيت فدائيان اسلام را فراهم آورد، عامل فرهنگى و اجتماعى كشور بود. ناملايمات و نابهنجارهاى فرهنگى - اجتماعى در جامعه، شرايطى را ايجاد كرده بود كه نيروهاى مذهبى در كشور، بهدليل به خطر افتادن دين و فرهنگ اسلامى، احساس خطر مىكردند. از اينرو از مهمترين اهداف اين جمعيت در بدو شكلگيرى، مبارزه با مفاسد اجتماعى، كجرويها و انحرافات عقيدتى و فرهنگى در جامعه بود؛ بهطوريكه پس از برخورد نواب و يارانش با مسأله كسروىگرى و از ميان برداشتن كسروى، اين جمعيت وارد مرحله جديد مبارزه با مفاسد اجتماعى از قبيل بىحجابيها و مشروبخواريها و بىبندوباريهاى اجتماعى شد و دعوت به ديندارى، هدايت رجال حكومتى بر پايه موازين دين و دعوت حكام كشورهاى اسلامى به اجراى دستورهاى اسلام، سرلوحه اقدامات رهبر و اعضاى جمعيت قرار گرفت. با اوجگيرى جريانات سياسى كشور در دوران نهضت ملى شدن صنعت نفت، اين جريان دينى نيز به آن پيوست و مستقيما وارد جريانات سياسى كشور شد. آنها در قالب تشكل سياسى - اسلامى، بهطور مسلحانه در مبارزات ملى نفت نقش فعالى را ايفا كردند؛ تا جايىكه مبارزاتشان در راستاى حركت و جنبش ضد استبدادى و ضد استعمارى مردم ايران متجلى شد.
نواب صفوى، با مشاهده نفوذ استعمار در همه اركان سياسى، اجتماعى، اقتصادى و فرهنگى جامعه، تنها حل مشكلات كشور را فراتر از حذف يك چهره وابسته و يا منحرف و نيز اقدامات ارشادى و تبليغى محدود در سطح جامعه ميدانست، بلكه رهايى ملتى آزاد، از وابستگىهاى سياسى و اقتصادى را در مبارزه براى اجراى قوانين دين مبين اسلام ميديد. با ظهور چنين انديشهاى در سران جمعيت فدائيان اسلام، از سال 1327 ش، مبارزات اين گروه وارد مرحله تازهاى شد. آنها مخالفت خود را با استبداد و ديكتاتورى پهلوى، هنگام ممانعت از انتقال جنازه رضاشاه به كشور، متجلى ساختند و مبارزه با استعمار را با ورود فعال به صحنه مبارزات ملى مردم ايران، در قضيه ملى كردن صنعت نفت، به منصه ظهور گذاردند؛ چنانكه ضمن ائتلاف با نيروهاى ملى و مذهبى، همچون آيتالله كاشانى و دكتر مصدق و جبهه ملى، در انتخابات دوره شانزدهم مجلس شوراى ملى، حضور فعالانه يافتند. حاصل اين حضور نيز قتل عبدالحسين هژير توسط سيدحسين امامى، از اعضاى جمعيت و سپس اعدام وى توسط حكومت بود كه با تجدد انتخابات و ورود مليون و آيتالله كاشانى به مجلس شوراى ملى، تحولاتى اساسى در جريان نهضت ملى پديد آورد.
با اوجگيرى نهضت ملى نفت، جمعيت فدائيان اسلام در راس مبارزات ضد استبدادى و ضد استعمارى آن نهضت قرار گرفت. آنگاه در پى ممانعت رزمآرا از ملى شدن نفت كه شاه هم از او دل خوشى نداشت، بر اساس فتواى شرعى آيتالله كاشانى و نظرات سياسى سران نهضت ملى، فدائيان اسلام، ظاهرا به دست خليل طهماسبى، يكى از اعضاى اين جمعيت، وى را از پاى درآوردند اگرچه بعدا معلوم شد طبق يك سناريو از طرف شاه توسط يك نظامى كشته شده، در نتيجه اين واقعه، با تصويب مجلسين، صنعت نفت كشور ملى اعلام شد و فصلى نوين در تحولات تاريخى - سياسى كشور، گشوده گشت. دولت حسين علاء نيز كه پس از رزمآرا بر سر كار آمد، بهدليل مخالفت نواب صفوى و آيتالله كاشانى و عدم توانايى در حل قضيه نفت، كنار رفت و دولت دكتر مصدق بر روى كار آمد. نواب صفوى و تعدادى از فدائيان اسلام در اين زمان، بهدليل برخى از اختلافات واعتراض به عمل نكردن برخى تعهدات دادهشده از طرف ملييون، بازداشت شدند و بيشتر دوران زمامدارى دكتر مصدق را در زندان بهسر بردند. اين امر مشكلات فراوانى - ازجمله تلاش وسيع فدائيان اسلام براى آزادى نواب و ديگر اعضاى جمعيت، كه تحصن و بازداشت 51 نفر از فدائيان اسلام در زندان قصر، اعتصاب غذاى نواب و دوستانش در زندان، و بالاخره طرح ترور سيدحسين فاطمى و مسائلى ديگر - را بهدنبال داشت با كودتاى 28 مرداد 1332 ش يكى از مهمترين دورانهاى فعاليت اين جمعيت، بهسر آمد.
* شروع فعاليت شهيد نواب صفوى
«احمد كسروى» ازجمله افرادى بود كه خط معارض و مهاجم عليه اسلام تشيع را دنبال مىكرد. او نه تنها در كتاب «شيعى گرى» به روحانيت، مقدسات اسلامى، پيشوايان مذهب تشيع و امامان بحق و معصوم عليهم السلام حملهكرد، بلكه در كتابهاى صوفى گرى، بهاييگرى، مادى گرى و حتى تاريخ مشروطيت، مقدسات دينى و روحانيت را مورد حمله قرار داد.
نواب با كتابهاى كسروى در نجف آشنا شد و موجى از احساسات مذهبى و دينى وجودش را فرا گرفت. كتابها را نزد علما برد و از آنها نظر خواست. همه حكم به مهدور الدم بودن نويسندهى كتابها دادند.
* احمد كسروى
سيد در اواخر 1323، وارد تهران شد و بدون درنگ به خانه كسروى رفت و او را از گفتن و نوشتن سخنان توهينآميز به اسلام و ائمهى شيعه عليهم السلام و روحانيت برحذر داشت و وقتى مطمئن گرديد كه وى اصلاح پذير نيست، آماده اجراى حكم الهى شد.
شهيد نواب در هشتم ارديبهشت 1324، در سر چهارراه حشمت الدوله به كسروى حمله كرد ولى توسط پليس دستگير و زندانى شد. بعد از آزادى از زندان، موجوديت فداييان اسلام را طى يك اعلاميهى رسمى با جمله هوالعزيز و تيتر «دين و انتقام» اعلام كرد و اعدام كسروى را پيگيرى نمود.
نواب صفوى بهتدريج با جاذبه خود، جوانانى چون شهيد سيد حسين امامى را جذب نمود و امامى در 20 اسفند 1324، بر كسروى يورش برد و او را زير ضربات اسلحهى سرد و گرم قرار داد و چون فرشتهى قهر جانش را گرفت. فداييان اسلام و مجريان حكم الهى دستگير شدند و خبر اعدام انقلابى كسروى در همه جا منتشر شد و مردم مسلمان را غرق در شادى و سرور نمود.بعد از سال 1327، كه جنبش ملى شدن صنعت نفت به اوج خود رسيد و فعاليت گروه هاى مخالف رژيم علنى شد و اقليت موجود در مجلس مانع تصويب قرار داد «گس گلشاييان» گرديد، رژيم استبدادى شاه براى اينكه حتى اقليت مخالفى نيز وارد مجلس نشود، توسط «هژير» دست به تقلب در انتخابات زد و به بهانهى ترور شاه و دست داشتن آيتالله كاشانى در اين ترور، ايشان را بازداشت وبعد به لبنان تبعيد كرد.
فداييان اسلام «هژير» را اعدام انقلابى كردند و با نامزد نمودن آيتالله كاشانى و مصدق، گروه اقليت دوباره به مجلس راه يافت.با وجود اينكه نواب ميانهى خوبى با ملىگراها نداشت، اما با توجه به رهبريت آيتالله كاشانى و بهمنظور وحدت مبارزات اسلامى و ملى، از همگامى و همراهى با آنها دريغ نورزيد فداييان اسلام از راه تشكيل جلسات تفسير قرآن و اسلامشناسى بر اساس مكتب تشيع، به فعاليت خود ادامه مىدادند و پرچم سبز و سفيد خود را با كلمات زيباى «لا اله الا الله، محمد رسول الله و على ولى الله» آراسته بودند.
در اول آذر 1334، نواب و خليل طهماسبى و عبدالحسين واحدى و جمعى ديگر از فداييان اسلام دستگير شدند و در يك محاكمهى فرمايشى نواب، سيد محمد واحدى و مظفر ذوالقدر محكوم به اعدام شدند
* تقاضاى شهيد نواب در پاى جوخه اعدام
سحرگاه يكشنبه 27 ديماه سال 1334 اعضاى فداييان اسلام را از لشگر يك پياده به محل لشگر دو زرهى بردند. در وسط سالن پادگان وسايل شخصى آنان بر زمين ريخته بود، نواب جلو رفت عمامه و عبايش را برداشت، و با لبخند به دوستانش گفت: «به جدم قسم با همين لباس شهيد مىشوم.» رهبر فداييان براى آخرين مرتبه يارانش را در آغوش گرفت. ثانيه تلخ خداحافظى براى او به شوق ديدار در بهشت سخت نبود. آنان صبور و استوار به سلولهاى انفرادى خود رفتند.تا نزديك صبح در كنار جوخة اعدام درميدان بزرگ پادگان به خط بايستادند،
زندانيان از روزنه در به بيرون نگاه مىكردند. سرهنگ پرسيد: «اگر خواستهاى داريد بگوييد؟» سيد تقاضاى آب براى غسل شهادت نمود.چون آب سرد بود، نواب خمشگين بر سر سرهنگ بختيار فرياد زد: «اگر آب گرم نباشد، رنگ ما ميپرد و تو و امثال تو فكر مىكنند كه ترسيده ايم. اما مهم نيست. خدا آگاه است كه لحظه به لحظه اشتياق ما به شهادت بيشتر مىشود. رهبر فداييان يارانش را مورد خطاب قرار داد و گفت: «خليلم، محمدم، مظفرم، زودتر آماده شويد، زودتر غسل شهادت كنيد، امشب جدهام فاطمه زهرا(س) منتظر ماست.» پس از غسل شهادت به نماز ايستاد. افسران و درجه داران با ناباورى به آنان نگاه مىكردند. دستان به قنوت رفتهاش حريم آسمان مناجات بود.
* سخن آخرشهيد نواب
پس از اتمام نماز عشق سيد بار ديگر امت جدش را هدايت نمود : «شما بندگانى ضعيف در برابر خداى جهان هستيد، چند روزه دنيا به زودى مىگذرد، كارى كنيد كه در جهان ديگر در برابر آفريدگارتان شرمنده نباشيد. شما به دستور شاه ستمگر ما را شهيد مىكنيد ولى طولى نمىكشد كه همگى از اين كردار زشت پشيمان مىشويد. آن روز پشيمانى ديگر سودى ندارد. شما بايد سرباز اسلام باشيد و در راه دين بجنگيد نه اينكه سلاحتان را براى حفظ حكومت شاه رو به سينه عاشقان اسلام نشانه بگيريد. روزى حقايق آشكار مىشود و آن وقت از اينكه از شاه حمايت كرده ايد، پشيمان خواهيد شد.اى افسران و مقامات عالى مرتبه ارتش شما هم به جاى اينكه خود را به حكومت پوسيده و فاسد شاهنشاهى بفروشيد به اسلام رو بياوريد تا در دو جهان به عزت برسيد. فريب اين درجهها و مقامات ظاهرى را نخوريد و بدانيد كه قيامت بسيار نزديك است. والسلام.»
* ماجراى نبش قبر شهيد نواب
پيكر شهيد نواب صفوى ابتدا در روستاى مسگرآباد (واقع در شرق تهران) تدفين شد اما بعداً با اجازه مرحوم آيتالله مرعشى نجفى و با اقامه مجدد نماز ميت توسط اين مرجع عاليقدر، به قم منتقل و در قبرستان وادى السلام اين شهر خاكسپارى شد.
* علت نام گذارى جمعيت به فداييان اسلام
نواب در مورد انتخاب عنوان فدائيان اسلام براى تشكيلات سياسيش مىگويد: حضرت سيدالشهدا(ع) را در خواب ديدم كه بازوبندى بر بازويم بست كه روى آن نوشته شده بود، فدائيان اسلام، و من از اين جهت نام فدائيان اسلام را بر اين تشكل اسلامى نهادم.
* نواب در برخوردبا فقر ومفاسد اجتماعى
نواب، ضمن بررسى مفاسد موجود در جامعه بشرى كه در فقر وبىعفتى، اعتياد، قمار وبىبند و بارى و غيره جلوه گر شدهاند، به نماياندن طرق اصلاح عموم طبقات اجتماعى پرداخته است. وى علاوه بر تقاضاى اصلاحات در سطح روحانيت و مرجعيت، خواستار دگرگونى در وزارتخانههاى فرهنگ، دادگسترى، كشور، دارايى و... دستگاههاى دولتى آن زمان مىشود و آنگاه چگونگى مجلس شورا و كيفيت انتخابات صحيح مجلس اسلامى را مورد بحث قرار مىدهد و ضمن غير قانونى دانستن حكومت شاه، بهصورت رسمى، مبارزه مستقيم با شاه را توصيه مىكند.
در سيستم اداره كشور، نواب صفوى به قوه قضائيه اهميت زيادى داده است و معتقد است، امنيت اجتماعى، سياسى و قضايى براى افراد در جامعه، تنها در سايه قوه قضائيه بهوجود مىآيد. ضمن آنكه قوه قضائيه بايستى از استنباط و فقاهت و اجتهاد تهى نباشد.
همچنين نواب در اين كتاب به بررسى و معرفى ريشههاى مفاسد جوامع بشرى پرداخته و عواملى چون نبودن نور ايمان و انحراف بشر از دين و تربيت دينى، اجرا نشدن احكام اسلام و قانون مجازات اسلامى، مفاسد فرهنگى و نبودن فرهنگ،بىحجابى،بىبند و بارى و مشروبات الكلى و مواد مخدر، شيوع قمار و موسيقى و فيلمهاى غير اخلاقى در سينماها، فقر و بيكارى و شيوع فحشاء و ارتشاء وبىاعتمادى در جامعه را از مهمترين مفاسد اجتماعى در كشور دانسته و روش اصلاح هر يك از آن امور را بيان داشته است.
اوتحت عنوان ريشههاى مفاسد خانمانسوز ايران، در چهارده بند مجزا، به طرح علل مفاسد و ريشههاى گمراهى بشر در جوامع آنروز و بهخصوص جامعه ايران، پرداخته است.:
1 - گسستن ريشههاى نورانى ايمان به حقايق و انحراف بشر از مسير دين فطرى اسلام.
2 - اجرا نشدن احكام اسلام و قانون مجازات اسلامى.
3 - نبودن علم و فرهنگ و ترويج شهوتآميزى در جامعه.
4 - تأثيربىحجابى زنان در تخريب بنياد خانوادهها.
5 - نقش مصرف مشروبات الكلى در ازدياد مفاسد اجتماعى.
6 - استعمال مواد مخدر از آثار تمدن مخرب.
7 - نقش قمار در رواج فقر مادى و انحطاط اخلاقى جامعه.
8 - تأثير سينماها، نمايش خانهها، رمانها و تصانيف و اشعار موهوم و شهوتانگيز و جنايتآميز در تخريب فرهنگ جامعه.
9 - موسيقىها و نغمهها ناهنجار غير مشروع.
10 - سركوب فضايل جامعه با رواج دروغ و چاپلوسى و مداحيهاى فضيلت كش از طريق راديو، جرايد و ديگر وسايل ارتباطى.
11 - فلج شدن چرخهاى زندگى اجتماعى ناشى از فقر عمومى و بيكارى در جامعه
12 - فحشاء و امور منافى اخلاق و عفت.
13 - تأثيرات رشوهخوارى و رباخوارى در فقر عمومى جامعه.
14 - بىاعتمادى فراگير در ميان اقشار ملت و حكومت نسبت به يكديگر. اين برداشتها تا حد زيادى درست است، زيرا عمده مفاسد، از عارضههاى دنياى جديد و ضد دين ناشى از مدرنيسم غربى و نظام منحط پادشاهى است كه در پى گسستن آرمانهاى دينى و ترك فضايل اخلاقى دنياى سنتى و فاصله گرفتن از مناسبات خانوادگى و اجتماعى كهن پديد آمدهاند.
به نظر فدائيان اسلام انديشه نواب صفوى براى ايجاد دگرگونيهاى اجتماعى و نجات مسلمانان از چنگال شرق و غرب، تنها از سرچشمه عشق او به اسلام نشات مىگرفت؛ چنانچه او عقل خود را ايمان و ايمان خود را تا منزلگه متعالى عشق به خدا ترقى داده بود. از اينرو هر پديده زيبايى را از جمال حق تعالى مىدانست و بهطور كل هر آنچه كه از تمدن غرب و يا مدرنيته بود، رد نمىكرد، بلكه مىپسنديد و استفاده از مظاهر غرب را تنها در صورتى كه فرهنگ استعمارى را بر اين مردم تحميل نكند، جايز مىشمرد و معتقد بود، چنانچه تبليغات شديد استعمار و امپرياليست را بر اين مردم تحميل نكند، جايز مىشمرد و معتقد بود، چنانچه تبليغات استعمار و امپرياليست شرق و غرب از طريق نفوذ فرهنگ و تمدنشان در جوامع مسلمين، توانست مردم مسلمان يك مملكت اسلامى يا تمام جوامع اسلامى دنيا را تحت تأثير خود قرار دهد و از حركت بهسوى حقايق جهان آفرينش و اهداف عالى آن باز دارد، بر مسلمين لازم است كه در مقابل اينچنين فرهنگ و تمدنى بايستند لذا مقاومت نواب و يارانش در برابر فرهنگ و تمدن منحط آنروز جوامع و بهخصوص جامعه ايران، از همين منظر قابل تامل و بررسى است.
- راهكارهاى اصلاحى يا برنامههاى انقلابى آن جمعيت با عنوان طريق اصلاح عموم طبقات و دستورالعمل براى شئون مختلف حكومت و جامعه، ارائه داده است. تبين برنامه علمى و راهبرد اجرايى اين جمعيت است كه بايد پس از فروپاشى وضع موجود جايگزين آن گردد.
* در خواست نواب از شاه براى دورى از حصارى بنام دربار
نواب صفوى، ضمن سفارش در خصوص حفظ شئونات اسلامى و اجراى دستورهاى الهى در بقيه وزارتخانهها، نگرش كلى خود نسبت به شاه را در مباحث مربوط به وزارت دربار مطرح كرده است. او شاه را نيز انسانى هم عرض همه ابناى بشر دانسته است كه هيچ قابليت ذاتى يا برترى فكرى، روحى و جسمى بر سايرين ندارد و ضمن محكوم كردن ستايش وى، و محبوس شدن شاه در حصارى تنگ به نام دربار و محروم شدن از مزاياى حيات اجتماعى است.
نواب، جامعه ايده آل اسلامى را توصيف كرده و اجراى دستورهاى اصلاحى دينى را ضامن بقاى چنين جامعه اىشمارد. وى خداى جهانيان، عقل و دانش، جهان اسلام و افكار عمومى مردم را ناظر بر حقانيت سخنان خودخواند و وعده برپايى حكومت حق اسلامى و انتقام از جنايتكاران را مىدهد.
اگر در اجراى اين دستورها كوتاهى ورزيد، به يارى خداى منتقم، نسبت به نابودى شما اقدام خواهيم كرد.
در مورد نظاميان و كارايى سلاحهاى مدرن هم تنها بر ايمان و روح جانبازى و فداكارى سربازان و فرماندهانشان تأكيد شده و چنين آمده است كه فتح و نصرت سپاه اسلام و مرزبانان كشور، با داشتن عشق به اسلام و علاقه به وطن و اهتمام در جهت برافراشتن پرچم مقدس اسلام، ميسر خواهد بود. سپس هشدار داده شده است كه امروز جهان بهوسيله سياستهاى شوم استعمارگران، از معارف اسلامى دور شده و از نور عشق و ايمان تهى گرديده و در نتيجه از درك حقايق نورانى اسلامى بازمانده است؛ آنگاه اين آيه قرآن مجيد را متذكر گرديده است: و لا تهنوا و لا تحزنوا و انتم الا علون ان كنتم مومنين و سپس بهعنوان پيشتازان راه حقيقت، از كسانى چون حاج شيخ فضل الله نورى، سيد حسن مدرس، آيتالله قمى و شهيد سيد حسين امامى نام برده است.
* وصيت نامه شهيد نواب صفوى
هوالعزيزبسم الله الرحمن الرحيم
به نام مقدس آخرين وصى و قائم آل محمد پيشواى غايب جهان و بشر وجود منزه امام زمان اعلى منزلت والا پايگاه مهدى عجل الله تعالى فرجه و حقق آمالنا و فيه آمين الله العالمين.برادران مسلمانم در سراسر دنيا، دوستان ثابت قدم خدا و محمد و آل محمد(ص) السلام عليكم و رحمه الله و بركاته ان الدنيا قد ادبرت و ان الاخره قد اقبلت. همانا دنيا از ما رو گردانده و آخرت به ما رو كرده است، آنچه از عمر ما گذشت و فانى شد از دنيا بود و آنچه بهسوى ما رو كرده و بسويش شتابان مىرويم آخرت است. پس بكوشيد از ابناء اين گذشته فانى نبوده از ابناء آن آينده حتمى باشيد و خود را براى آن سراى جاويد آماده نماييد.
آه من قلة الزاد و بُعد السفر امير المومنين وجود اقدس على(ع) كه جهانى پر از عشق و معرفت خدا بود و جهانى معرفت بايد تا به شخصيتش كمى پى برد و جهان، وجود همانندش را پس از پسرعموى كرامش(ص) نديده و نخواهد ديد، از قلت توشه و دورى و هيبت اين سفر مىناليد، بياييد و از خواب خرگوشى برخيزيد و بپرهيزيد از اينكه به بازى آزمايشى دنيا فريب خورده و آلوده شويد و تمام براهين استوار و آيات منيره خدا و حقايق نوربخش جهان را كه بهسوى خدا و معاد از راه انبياء عظام عليهم السلام و محمد و آل محمد(ص) رهبرى مىكنند فراموش كنيد.
* ندايى در رويا رسيده كه گويا رفتنى هستم
آه، آه، حاشا و كلا خدا نخواهد كه من و شما در زمره خاسرين و بدبختان قيامت و اصحاب جحيم شمرده شويم.آه، بشرى كه تاب مشقات آسان و زودگذر دنيا را نداشته در مصيبت كوچكى متزلزل و عاجز گرديدهبىتاب مىشوى چگونه تن ناتوان و زبون را مهياى آن آتشى مىكنى كه از غضب قهار خداى آتش و آب مشتعل گرديده است.آه، عجبا اين بشر ضعيف كه با اين سرعت ورود و خروجش از اين آزمايشگاه دنيا طى گرديده هم آغوش خاك تيرهگردد با اينكه براى اصطبل و رباط هم معتقد است كه بايد از سوى صاحبش قانون و دين و مقصودى باشد چگونه قانون و نظام دين و مقصود خداى جهان و نماينده و نماينده عزيزش وجود اقدس پيغمبر اسلام حضرت محمد ابن عبدالله(ص) توجهى نكرده محيط فكر و زندگى خود را از طويله و اصطبل هم تنزل داده خود را براى هميشه در آتش جهل و شهوت پستش كه افروزنده آتش غضب خداست مىسوزاند؟اولئك كالانعام بل هم اضل اينان مثل حيواناتند بلكه گمراهترند.آه،اى برادران، شما براى اتمام حجت حق و كسب رضاى رحمان و طاعتش و براى نجات و تبرئه خود در پيشگاه عظيم خداى عزيز (و معذره الى ربكم) حق را بگوييد و تبليغ كنيد و اين بيچارگان را از بيچارگى فردا خبر دهيد. و انذار نماييد و عدم رضاى خودتان را نسبت به معاصى و نافرمانيها و تبهكاريها و طغيانهاى آنها اعلام داريد (اما شاكراً و اما كفوراً) يا هدايت پذير گرديده و يا كفران مىكنند.خداى عزيز از طاعتشانبىنياز بوده از معصيت آنها هم حكومتبىزوالش زيانى نبيند و جهنمش وسيع بوده (تقول هل من مزيد) ميگويد آيا سركش و عاصى بيشترى هستى؟ و الفاظ و فلسفههاى پوچ و مظاهر رنگين و قدرتها و ژستها و لباسهاى فريبنده دنيا در آنجا ذليل و پوسيده گرديده و دردى دوا نمىكند و به كارى نمىخورد.آه از اين غيبت طولانى، آه، برادران، من ديدم و ديده هر عاقلى مىبيند كه محبت خدا از هر محبتى شيرينتر و اطاعت فرمانش از اطاعت شيطان و شهوت و نفس گرامى تر و پرهيز از عذاب آينده جاويدى كه انبياء براى بدكاران وعده كردهاند از پرهيز معصيتهاى زودگذر دنيا عاقلانهتر و اميد به رحمت و نعمت و لذت الهى حتمى وبىآلام بهشت از اميد به ذلت فانى و خيالى احتمالى دنيا پابرجاتر و استوارتر مىباشد و گردانيدن عنان وفا و عاطفه و محبت و غيرت بهسوى آفريننده عزيز وفا و غيرت و محبت و غيرت نزديكتر و صحيحتر و به حق و به جا بوده و پروانه شمع محبت او گرديدن و در راهش سوختن و به درياى رحمت و لطفش پيوستن سعادتى است كه در زير آسمان علم و عقل و وجود شهيرش فوق هر عنقا و همايى است كه در خاطرها خطور كند و در تصور انديشه كنندگان بگنجد.
آه به راه او خواستم كه دنيا را در برابر حقايق اسلام تسليم نموده اسلام و مسلمين جهان را از چنگال جهل و شهوت و ظلم نجات داده احكام منور اسلام را اجرا نموده حيات نوينى با نشر اشعه معارف اسلام بر پيكر مردگان بشر امروز به يارى او ببخشم و حقيقت حيات انسانيت را جلوهگر سازم و اگر هزار سال هم بر اين منوال پرچم فداكارى راه خدا و محمد و آل محمد را به يارى ذات اقدسش بدوش ناتوان خويش مىكشيدم عاقبت مرگ بوده بايد همه اينها مقدمه تحصيل رضاى خدا مىبوده باشد تا براى قلب شفا و نورى و براى آخرت، سرافرازى و سودى داشته باشد و الا هيچ، و خدا از اينها همهبىنياز بوده و مىباشد (نيته المومن خير من عمله) و نيت مومن بهتر از عملش بوده خدا به نيت پاك لطف مىكند و بس. اميد است به لطفش نيت پاكى و عشق سرشارى نسبت به ذاتش مرحمت فرموده به فضلش با ما رفتار فرمايد.
الحقنا الله بالحسين و جده و امه و ابيه و اخيه و ولده آمين الله العالمين.
فراموش نكنيد كه راه راست از هر كجا كج شد بيراهه و بهسوى هلاكت است.
و پساى پيغمبر، راه از خانه اوصياء او على و يازده فرزند عزيزش تا امام زمان بوده كه زنده و غايب است (و يملا الله الارض به قسطا و عدلا بعد ما ملئت ظلما و جورا) كه به اتفاق احاديث مسلمين (شيعه و سنى) خدا بهوسيله او زمين را پر از عدل و داد مىكند بعد از آنكه پر از ظلم و جور شود، انشاء الله.