شرائط وضوء

۱۳۹۳/۱۱/۲۹

شرائط وضوء
مساءله 1 - شرائط وضوء چند چيز است پاك بودن آب و مطلق بودن و غصبى نبودن آن و اينكه محل وضوء يعنى عضويكه در وضوء بايد شسته شود و نيز عضويكه بايد مسح شود پاك باشد و اينكه در عضو وضوء مانعى از رسيدن آب به بشره وجود نداشته باشد و به احتياط واجب بايد محل وضوء يعنى فضائيكه در آن عمل وضو كه همان شستن و مسح كردن است انجام مى شود غصبى نباشد و همچنين محليكه آب وضوء در آنجا مى ريزد مباح باشد البته اين در صورتى استكه ريختن آب وضوء در محل غصبى از نظر عرف تصرف و يا جزء اخير علت تامه تصرف شمرده شود و گرنه اقوى باطل نبودن وضوء است بلكه باطل نبودن وضوء در مصب غصبى چه اينكه ريختن آب تصرف شمرده بشود و يا نشود و نيز در صورت غصبى بودن محل انجام وضوء خالى از قوت نيست و همچنين شرط است اباحه ظرف آب وضوء در صورتيكه آب منحصر باشد به آب در ظرف غصبى و اين اباحه حتى با بودن ظرف ديگر اگر وضو با فرو بردن دست در ظرف باشد (يعنى بطور ارتماس وضو بگيرد نه اينكه با مشت آب بردارد) شرط است ولى در اينصورت اگر آب را با مشت از طرف غصبى بردارد مانعى ندارد و وضوء صحيح است شرط ديگر وضو اين استكه مانعى از استعمال آب از قليل خوف مرض و يا عطش خود و يا ديگرى (كه حفظ جانش واجب باشد) در بين نباشد كه در اينصورت واجب است تيمم كند و اگر وضوء بگيرد باطل است .
مساءله 2 - آبيكه مشتبه بانجس باشد به شبهه محصوره (يعنى عدد اطراف آن معدود باشد مثلا بايد يك ظرف نجس در بين چند ظرف پاك گم شده باشد) بحكم آب نجس است كه وضوء گرفتن با آنها حائز نيست پس اگر آب منحصر باشد در دو ظرفيكه بداند يكى از آندو نجس است بايد تيمم كند هرچند بتواند يك بار با اين آب وضوء بگيرد و نماز بخواند و سپس ‍ محل هاى وضوء خود را آب كشيده مجددا از ظرف ديگر وضوئى ديگر گرفته نمازش را دوباره بخواند (تايقين كند يك نماز را با وضوئى صحيح خوانده ) و يا نتواند.
مساءله 3 - اگر مكلف غير از آبى كه نميداند مضاف است يا مطلق آبى ديگر نداشته باشد اگر ميداند كه سابقا مطلق بوده با آن وضوء بگيرد واگر ميداند كه قبلا مضاف بوده (مثلا كلاب بوده ) تيمم كند و اگر حالت سابقه آنرا نميداند واجب است احتياط كند يعنى هم با آن وضوء بگيرد و هم تيمم كند.
مساءله 4 - اگر آب مضاف در بين چند ظرف مشتبه شود و آبى ديگر نداشته باشد واجب است احتياط كند يعنى وضوء را بمقداريكه يقين كند وضوئى با آب مطلق گرفته تكرار كن و راه تحصيل يقين اين استكه اگرمثلا ميداند از پنج ظرف آبيكه در اختيار دارد دو ظرف آنها مضاف است يا سه ظرف سه وضوء بگيرد و همچنين عدد وضوء را يكى بيشتر از عدد ظرفهائيكه ميداند مضاف است قرار دهد.
مساءله 5 - آب مشتبه به غصب حكم آب غصبى را دارد مثلا اگر دو ظرف آب دارد و يقين دارد كه يكى از آندو غصبى است نميتواند با هيچيك وضوء بگيرد و در صورتيكه آب منحصر در آن دو ظرف باشد بايد تيمم كند.
مساءله 6 - طهارت آب و مطلق بودن دو شرط واقعى براى وضوء است (نه شرط علمى ) پس عالم و جاهل در اين دو شرط يكسانند (و اگر كسى ندانسته باآب غصبى ويا مضاف و يا با آب نجس وضوء بگيرد باطل است ) بخلاف شرط مباح بودن آب كه (شرطى است علمى ) اگر مكلف ندانسته با آب غصبى وضوء بگيرد و يا قبلا غصبى بودن آنرا ميدانسته ولى درحال وضوء فراموش كرده وضوئيش صحيح است حتى اگر در اثناء وضوء متوجه شود آنچه تا آن لحظه انجام داده صحيح است و از آن به بعد بايد با آب مباح انجام دهد و اگر بعد از شستن دست چپ بفهمد و يابه يادش آيد كه آب وضوئش غصبى بوده آيا جائز است با رطوبتى كه در دست دارد عمل مسح را انجام دهد و آيا وضوئش صحيح است يا نه دو وجه است بلكه براى هر وجهى قائلى هست و از نظر ما بعيد نيست تفصيل داده بگوئيم اگر اجزاء آبى كه در دست دارد عرفا آب شمرده مى شود وضوئش صحيح نيست و اگر عرف آنرا صرف رطوبت يا بگو حالتى براى دست بداند وضوء صحيح است و همچنين است حال درجائى كه بخواهد با آب مباح وضوء بگيرد ولى اعضاء وضوئش از آبى غصبى رطوبت دارد(كه اگر آن رطوبت آب شمرده شود بايد قبل از وضوء آنرا خشك كند و گرنه لازم نيست .)
مساءله 7 - وضوء گرفتن و نوشيدن و از اين قبيل تصرفات مختصر ديگر در نهرهاى بزرگ و قنوات و آبهاى بزرگ كه تصرف در آنها معمول مردم است و سيره مردم بر آن جريان يافته جائز است هرچند مكلف علم به رضايت صاحبان نهر نداشته باشد بلكه در صورتى هم كه در بين مالكان افرادى صغير و مجنون باشند اشكال ندارد، بله در صورتى كه مالكين نهر و يا بعضى از آنان صريحا نهى از تصرف كرده باشند جواز تصرف مشكل است و اما اگر غاصبى نهرى را غصب كرده باشد خودش نمى تواند در آب آن تصرف كند ولى بقيه مردم مى توانند.
مساءله 8 - اگر آبى مباح در ظرفى غصبى باشد وضوء گرفتن بطور غمس يعنى فروبردن دست يا صورت در آن بهيچ وجه جائز نيست و اما وضو گرفتن بطور اغتراف يعنى آب را با مشت برداشتن در صورتى كه آب منحصر باشد بآب در ظرف غصبى بايد تيمم كرد، بله اگر آب آن ظرف را در ظرفى مباح بريزد وضو گرفتن باآن صحيح است و اگر غير از آن ظرف غصبى آبى ديگر مباح دارد مى تواند از آن ظرف غصبى با مشت آب بردارد و وضو بگيرد هرچند كه اين تصرفش در ظرف غصبى حرام است .
مساءله 9 - وضوء گرفتن در زير خيمه غصبى و بلكه در خانه غصبى در صورتى كه زمين آنها غصبى نباشد صحيح است .
مساءله 10 - جائز نيست وضوء گرفتن از حوض مساجد و مدارس در صورتى كه كيفيت وقف آنرا نداند و احتمال دهد كه واقف مساجدو مدارس شرط كرده باشد كه تنها وضوء گيرندگان نمازگذاران در آن مسجد و ساكنان در آن مدرسه باشند هرچه كه مزاحم حق نمازگذاران و ساكنان نباشد، بله اگر سيره و عادت بر اين جارى شده باشد كه ديگران نيز از آن حوض ها وضو ميگيرند و كسى جلوگيرى نميكند وضوء گرفتن صحيح است .
مساءله 11 - بنابراحتياط واجب وضوء گرفتن از ظرف طلا و نقره حكم وضوءگرفتن از ظرف غصبى را دارد و همان تفصيلى كه درباره آن ذكر كرديم درباره اين نيزميآيد و اگر مكلف جاهل به جنس ظرف باشد و يا فراموش ‍ كرده باشد كه طلا يا نقره است وبلكه در صورتى هم كه شك داشته باشد كه آيا ازآندو جنس هست يانه در صورت انحصار وضوئش صحيح است هرچند به ارتماس باشد و اما در صورت ايحصار تنها با اغتراف صحيح است .
مساءله 12 - اگر قبل از شروع دروضو شك داشته باشد دراينكه آيا مانعى از رسيدن آب به پوست صورت و دست وجود دارد يا نه ، تفحص كردن واجب نيست مگر آنكه احتمالش منشاءى عقلائى داشته باشد كه در اينصورت لازم است فحص كند تا به نبودن مانع اطمينان حاصل نمايد و اين تفحص در صورتى هم كه قبلا مانع وجود داشته و فعلا شك در برطرف شدن آنرا دارد لازم است اگر بعد از تمام شدن وضوء شك كند كه آيا مانعى وجود داشته يا نه بنا مى گذارد بر اينكه مانعى نبوده و وضوئش صحيح است و همچنين اگر مانع موجود بوده و مكلف در حال وضوء توجه بآن داشته و يا احتمال مى دهد كه در آن حال توجه داشته آنگاه بعد از وضوء شك كند كه آيا آن مانع را برطرف كرده يا نه و يا شك كند در اينكه آب به زير آن مانع رسيده يا نه بنا مى گذارد بر اينكه وضوئش صحيح انجام شده و همچنين درصورتى كه علم پيدا كند به بودن مانع و شك كند در اينكه آن مانع در حال وضوء نيز موجود بوده يا بعد از وضوء عارض شده صحيح است ، بله اگر علم داشته باشد به اينكه در حال وضوء چيزى بر روى عضو بوده كه مى توانسته مانع رسيدن آب به بشره باشد مانند انگشتر كه گاهى مانع رسيدن آب به زير آن مى گردد و گاهى در اثر سرد شدن هوا و لاغر شدن دست مانع نمى شود و اينرا هم مى داند كه در حال وضوء توجه به اين معنا نداشته و يا داشته ولى انگشتر را حركت نداده و با اين حال شك دارد در اينكه بر حسب اتفاق آب بزير انگشتر رسيده يا نه حكم بصحت وضوء مشكل است بلكه ظاهرا اعاده وضوء واجب است .
مساءله 13 - اگر بعضى از نقاط وضوء نجس بوده و مكلف وضوء گرفته بعد از وضوء شك كند دراينكه آيا قبل از وضوء آن محل را آب كشيده يا نه حكم ميشود بصحت وضوء ولكن بنا مى گذارد باينكه هنوز آن محل نجس است پس بايد براى اعمال بعدش آنرا آب بكشد، بله اگر بداند كه در حال وضوء توجهى باين نجاست نداشته على الظاهر واجب است آنرا اعاده كند.
يكى ديگر از شرائط مباشرت در حال اختيار است
درحال اختيار مكلف بايد وضوئش را خودش بگيرد ولى اگر اضطرارى پيش آيد جائز است ديگرى را نائب بگيرد تا او وضوء بدهد و او خودش ‍ نيت وضوء كند هر چند كه احتياط آنست كه نائب نيز نيت وضوء دادن نمايد.
البته براى مسح بايد نائب دست مكلف را بر سر و پاهاى او بكشد و اگر امكان نداشت بايد با دست خودش رطوبت دست مكلف رابگيرد و به سرو پاهاى او بكشد و با اينحال نزديك تر به احتياط اين است كه مكلف اگر برايش امكان دارد تيمم نيز بكند.
شرط ديگر وضو ترتيب است
اعضاء وضو بايد به ترتيب شسته شود اول صورت و سپس دست راست و بعد از آن دست چپ و سپس مسح سر و بعد مسح دو پا و احتياط مقدم داشتن مسح پاى راست بر مسح پاى چپ است بلكه وجوب اين عمل بى وجه نيست .
از جمله شرائط موالات بين اعضاء است
اعضاء وضوء بايد پشت سرهم انجام شود و بين شستن عضوى و عضو ديگر آنقدر فاصله نيفتد كه اعضاء قبلى خشك شود.
مساءله 14 - البته خشك شدن اعضاء قبلى وقتى باعث بطلان است كه بخاطر فاصله زياد و طول كشيدن وضوء باشد نه بخاطر گرمى هوا و يا حرارت غريزى بدن پس اگر بنظر عرف پشت سر هم و بدون فاصله زمانى شسته شود و مع ذلك بخاطر شدت گرما اعضاء قبلى از قبل از شستن عضو بعدى خشك شود وضوء باطل نمى شود.
مساءله 15 - اگر اعضاء وضوءرا پشت سر هم نشويد و بين آنها فاصله زمانى بيندازد و با اين حل بخاطر سردى هوا و يا رطوبت آن رطوبت عضو قبلى باقى مانده باشد بطورى كه اگر هوا معتدل بود باقى نمى ماند و خشك مى شد باز هم وضوء صحيح است .
پس معيار در صحت وضوء بيكى از دو چيز است يا باقى ماندن رطوبت در عضو قبلى بطورى كه محسوس باشد و يا اينكه عرف بگويد فلانى اعضاء وضوء خود را پى در پى شست .
مساءله 16 - اگر موالات را فراموش كند وضوئش باطل است و همچنين اگر خيال كرده كه قبل از خشكيدن رطوبت عضو گذشته عضو را شسته و سپس ‍ خلاف آن كشف شود وضوئش باطل است .
مساءله 17 - اگر از رطوبت صورت چيزى باقى نمانده باشد و تنها رطوبتى در انتهاى ريش كه خارج از صورت است مانده باشد در كفايت آن اشكال است و همچنين در جاى ديگرى كه خارج از حد است نظير موى بالاى پيشانى بلكه اشكال در اين صورت شديدتر است .
يكى ديگراز شرائط وضوء داشتن نيت است و نيت عبارت از اينستكه شستن با قصد باشد و بايد كه انگيزه اش دراين قصد و اين عمل اطاعت امر خداى تعالى و يا بدست آوردن تقرب بدرگاه او باشد و دراين نيت و قصد تقرب اخلاص نيزمعتبر است - يعنى بايد قصدش تنها امتثال و يا تقرب باشد - پس اگر چيزى ضميمه آن كند كه منافى آن باشد وضوئش باطل است مخصوصا كه اگرآن ضميمه ريا باشد چون ريا در هر عملى داخل شود بهر نحو كه داخل شود آنرا تباه ميسازد و اما غير از ضمائم ديگر اگر ضميمه اى راجح و داراى مصلحت باشد (مثل اينكه بخواهد با وضوء گرفتن وضوء را بديگرى نيز تعليم دهد) ضميمه شدن آن ضرر ندارد مگر آنكه مقصود اصليش همان ضميمه و همان تعليم دادن باشد و قصد امتثال امر الهى بوضوء قصدى طفيلى باشد و رو برهم و يا هر دو قصد انگيزه اش را تشكيل دهد و هرر يك از آندو جزء داعى باشد كه در اين دو فرض وضوء باطل است . احتياط اين استكه بگوئيم در صورتى هم كه هر دو منظور داعى مستقلى باشند وضوء باطل است و اما اگر ضميمه مباح باشد يعنى رجحانى نداشته باشد مانند خنك شدن وضوء باطل است مگر آنكه مقصد اصلى امتثال امر خدا بوده و ضميمه مباح مقصود تبعى و طفيلى باشد.
مساءله 18 - لازم نيست نيت را بزبان جارى سازد و حتى اخطار بقلب (باينكه كلمه به بكلمه نيت را از دل بگذراند) نيز لازم نيست بلكه تنها اين كافى است كه در دل بطور اجمال اراده وضوء گرفتن داشته باشد بطورى كه اگر كسى از او بپرسد چه مى كنى بگويد دارم وضوء مى گيرم و اين توجه اجمالى همانست كه داعيش مى نامند، بله اگر با داشتن چنين نيتى و توجهى مشغول وضوء