ایت الله رضا مدنى کاشانى

۱۳۹۵/۶/۱

رضا مدنى کاشانى

(1321ق. ـ 1372ش.)

ولادت

در سحرگاه چهارشنبه 23 محرم الحرام 1321 ق. فرزانه اى گمنام در دارالعلم کاشان، در یک خانواده روحانى و پرآوازه قدم به عرصه هستى نهاد.[1]

با تولّد وى، در دل پدر و مادر، دریایى از شادى و رضایت موج مى زد. آنان خشنود و راضى از این هدیه خداوند، نام رضا، یکى از القاب امام هشتم، على بن موسى الرضا(علیه السلام) را برایش برگزیدند. تا در آینده به برکت آن امام همام، گام هاى خود را در راه ترویج و نشر فرهنگ تشیّع و عالم آل محمّد(علیهم السلام)، با صلابت و استوارى بردارد.

خاندان

مدنى هاى کاشان، از خانواده هاى اصیل و با سابقه علمى ایران مى باشند. اصل این خاندان، ریشه در شیراز دارند. جد بزرگوارشان، ملاّمحمود شیرازى، در حدود سال 1200 ق. از شیراز به کاشان مهاجرت کرد و در این شهر ماندگار شد.[2]

پدر بزرگوارش آیت الله شیخ عبدالرّسول مدنى کاشانى، معروف به «مجتهد کاشانى» در روز مبعث پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) در سال 1208 ق. در شهر کاشان متولّد شد و به عشق صاحب آن روز، وى را عبدالرّسول نامگذارى کردند. ملاّ عبدالرّسول، درس هاى ابتدایى را در کاشان نزد عالمانى چون: آیت الله حاج شیخ حبیب الله شریف کاشانى و میرزا فخرالدّین نراقى و... فرا گرفت.

ملاّ عبدالرّسول براى افزودن به اندوخته هاى علمى و پژوهشى و دست یابى به معارف علوى در جوار حرم امیر المؤمنین(علیه السلام)مسکن گزید و پس از سال ها حضور در درس دانشمندانى چون: آیت الله سیّد محمّدکاظم یزدى طباطبایى و... به کاشان بازگشت.

شیخ عبدالرسول در کاشان از جایگاه اجتماعى و اعتبار بالایى برخوردار بود. منزل وى پناهگاه بیچارگان و محل حلّ و فصل اختلافات و رفع نیازهاى مردم بود.[3]

درباره موقعیّت اجتماعى و معنوى آیت الله شیخ عبدالرسول مجتهد کاشانى، فرزند برومندش آقا شیخ رضا چنین مى گوید: در اغلب محاکمات و فصل خصومات که بین اهالى کاشان و غیره واقع مى شد، در محضر مبارک آن مرحوم خاتمه مى گرفت بدون آن که اعمال نظرى بشود. عجیب آن است که دادگسترى هم که مفتوح شد، اغلب محاکمات در منزل آن بزرگوار بود. روزى رئیس دادگسترى به منزل معظم له مشرف مى شود و مى گوید:

«منزل شما از عدلّیه ما دایرتر و مراجعه به آن بیشتر است.»[4]

حاج شیخ عبدالرسول، علاوه بر خدمات فراوان و تربیت شاگردان گرانمایه، همانند حاج آقا رضا و دیگران، آثارى ارزشمند، مانند رساله انصافیه، درباره مشروطه و اصول آن، تریاق السموم در فضائل اهل بیت(علیهم السلام)، آب حیات در شرح دعاى سمات، رساله صحابیه، اخلاق مدنى، شرح دعاى صباح، مجمع النّصایح، فوائد المتکلّمین و...را از خود به یادگار گذاشت.

یکى از شاگردان آقا رضا مدنى مى گوید: به آقا رضا عرض کردم: رساله انصافیه ابوى را چاپ مجدد بفرماییدکتاب خوبى است. فرمود:

«نه، براى این که پدرم از چاپ آن پشیمان بودبراى این که نهضت مشروطه از مسیر اصل خود که علماى بزرگ آن را دنبال مى کردند، منحرف شده و با پیروزى مشروطه، به جاى بر سر کار آمدن دانشمندان اسلام و اجراى احکام دین، فئودال ها و غربزدگان و ایادى استکبار، رهبرى نهضت را به دست گرفتند و علماى بزرگ را گوشه نشین کردند.»

این عالم ربّانى، در هشتم صفر 1366 ق. در زادگاه خود وفات یافت و در بقعه پنجه شاه کاشان به خاک سپرده شد.[5]

مادر حاج آقا رضا، دست پرورده و پرورش یافته مادرى از فرزندان آیت الله شیخ حبیب الله شریف کاشانى بود. مادرش نیز همانند پدر، به زهد، تقوى، عفاف و پاکدامنى و مواظبت بر فرایض دینى، تلاش در تربیت فرزندان، قناعت در زندگى، دورى جستن از مجالس لعب و لعو، زبانزد بود. شیخ رضا در کنار چنین پدر و مادرى رشد و پرورش یافت.[6]

تحصیلات

آقا شیخ رضا تحصیلات ابتدایى و سطح علوم دینى را در کاشان از استادان بنام زمان خود فرا گرفت و براى رسیدن به قلّه هاى رفیع دانش و معرفت و تکمیل درس هاى خود، کاشان را به مقصد قم ترک کرد[7] تا بتواند در محضر استوانه هاى علم و تقوا در شهر مقدّس قم زانوى ادب بر زمین زند و از دانش آنان بهره مند گردد.[8]

آقا شیخ رضا درباره حضور خود در حوزه علمیه قم چنین مى گوید:

«در این اوان، یعنى حدود سال 1340 ق. شنیدم مرحوم آیت الله العظمى آقا شیخ عبدالکریم حائرى یزدى که مؤسس حوزه علمیه قم هستند، از اراک به این شهر تشریف آورده اند و به خواهش علماى قم و تهران، قصد اقامت فرموده، مشغول تدریس شده اند. از این رو، طلبه هاى بسیار از اطراف به سوى این شهر روانه شدندبنده هم به اتّفاق چند نفر دیگر از جمله مرحوم آقا مهدى فاضل نراقى[9]راهى قم شدیم و به درس ایشان رفتیم. در آن حال، کار عمده ما مباحثه با علمایى نظیر آیت الله سید محمّدتقى خوانسارى، مرحوم آیت الله سیّد احمد خوانسارى، مرحوم آیت الله آخوند ملاّ على همدانى، و مرحوم آیت الله میرزا محمّد همدانى بود. مدتى هم با حاج آقا روح الله ]کمالوند[ خرم آبادى به مباحثه نشستیم اما در میان بزرگان، بنده از درس فقه و اصول مرحوم آیت الله العظمى آقا شیخ عبدالکریم ]حائرى[(رحمه الله) بیشتر استفاده کردم و بسیارى از آداب و قواعد فقهى را در خدمت شان آموختم. ایشان لطف و توجه خاصى به بنده داشتند و غالباً طرف بحث خود قرار مى دادند و در هر موردى که صحبت مى کردند، بعضاً منتظر مى شدند تا ببینند چه مى گویم البته سعى من در این مباحثات، این بود که برخلاف ایشان صحبت کنم تا مسائل بیشتر و بهتر شکافته شود که طبعاً لازمه این امر، تحقیقات و مطالعات بیشتر بود.»[10]

یکى دیگر از هم مباحثه هاى وى آیت الله العظمى سید محمدرضا گلپایگانى بود.

استادان

بزرگانى که در تربیت و شکل گیرى علمى و اخلاقى و تکوین شخصیت علمى و فقهى آیت الله مدنى کاشانى نقش اساسى داشته اند عبارتند از:

1.آیت الله شیخ عبدالرسول مدنى کاشانى.اوّلین و دلسوزترین استاد و مربى وى، پدر بزرگوارش مى باشد که در کنار نهادینه کردن فضایل اخلاقى و آموختن درس زندگى، پایه هاى درس هاى حوزوى وى را استحکام بخشید و تا پایان دوره سطح از جان و دل در تربیت او کوشید.[11]

2. آیت الله حاج شیخ حبیب الله شریف کاشانى.[12]

از آقا رضا نقل شده که روزى از درس آیت الله حائرى برگشتیم قباى آقاى گلپایگانى پاره شده بودگفتند: برویم از گذرخان قبا بخریم، آقا فقط دو قِران پول داشت. وقتى وارد مغازه شدیم، از قباهاى دست دوم یکى را پسندید و اندازه شد. پرسیدیم قیمت این قبا چقدر است؟ فروشنده گفت: 3 قِران. گفتیم دو قِران نمى شه؟ گفت: نه و به راه افتادیم. قبا فروش گفت: آقا بیایید ببرید. گفت: شما دو قِِران پرداخت کنید و یک قِران را خمس حساب مى کنم. آقا قبا را گذاشت فرمود: من مى گردم و یک قباى دو قِرانى پیدا مى کنم و ضرر به امام زمان(علیه السلام)نمى زنم.

3. آیت الله سیّد محمّد بن ابراهیم علوى کاشانى وى در کاشان متولّد شد و در همان شهر وفات یافت و در قبرستان فیض مدفون گردید.[13]

4. آیت الله العظمى حاج شیخ عبدالکریم حائرى یزدى.[14]

فیضیه

مدرسه فیضیه قم که یادگارى از فیض کاشانى است، شاهد حضور دانش پژوهى دیگر از شاگردان مکتب امام صادق(علیه السلام) بود. او داستان حضورش در قم و مدرسه فیضیه را این گونه بیان مى کند:

«آن روزها یک چراغ نفتى داشتیم که شب ها صنّار نفت در آن مى ریختیم. این چراغ هم روشنایى اطاق ما را تأمین مى کرد و هم غذاى مان را روى آن مى پختیم. روزى یک سیر گوشت مى گرفتیم و چهار نفر آن را مى خوردیم... تا هنگامى که در مدرسه فیضیه بودیم، هر روز صبح یک ساعت قبل از اذان به حرم مى رفتیم و مطالعه و تحقیق مى کردیم.»

او در جاى دیگر مى گوید:

«به طور کلى در طول شبانه روز بیش از 4 تا 5 ساعت نمى خوابیدیم به خاطر دارم بعضى روزها آن قدر مشغول درس و بحث و مطالعه مى شدم که اصلاً غذا را فراموش مى کردم. روزها را آن قدر گرفتار درس و بحث ]بودیم [که حتى فرصت پنج دقیقه صحبت خصوصى با کسى را نداشتیم.»[15]

آرى، این فرزانه والا مقام، چنان در درس و بحث غوطه ور شده بود که شب را از روز نمى شناخت و به تحقیق و تفحص مى پرداخت و مورد عنایت و توجه استادان زمان خود، خصوصاً آیت الله حاج شیخ عبدالکریم حائرى یزدى قرار گرفت.

خاطره ها

ورود این طلبه فرزانه به قم، همزمان با تأسیس و شکل گیرى حوزه علمیه قم بود. در این دوران، حکومت پر از خفقان رضاخان پهلوى به شدّت با دین و روحانیت مبارزه مى کرد. آیت الله مدنى درباره این دوران چنین مى گوید:

«رضاخان از حوزه هاى علمیه هراس زیادى داشت و خیلى مى ترسیدبه حدّى که مدتى دستور داده بود هر که مى خواهد از تهران به قم برود، باید جواز بگیرد که البته آن را هم به دشوارى به اشخاص مى دادند و خیلى آنها را معطل مى کردند. من خودم وقتى مى خواستم از تهران به قم بروم، چندین روز معطل این کار مى شدم.»[16]

اجتهاد

آیت الله مدنى به خاطر سعى و کوشش بى وقفه خود و برخوردارى از استعداد ذاتى و شایستگى هاى فراوان علمى، در عنفوان جوانى به درجه اجتهاد رسید، اجازه اجتهاد از مراجع بزرگ و تألیفات علمى در جوانى، شاهد مقام اجتهاد این فرزانه مى باشد.[17]

اجازات

در حوزه دانش هاى اسلامى، «اجازه»، اهمیت بسزایى دارد و به منزله گواهى بر ممتاز و متمایز بودن دانش پژوه محسوب مى گردد. آیت الله مدنى نیز از عالمان برجسته اى است که مفتخر به دریافت اجازه از عالمانى گردید که در دادن اجازه، بسیار دقیق و سختگیر بودند. آن بزرگان عبارتند از:

1. حاج شیخ عبدالکریم حائرى یزدى که متن اجازه وى چنین است:

بسم الله الرحمن الرحیم. مراتب عالیه جناب معظم له مخفى نیست و بحمد الله باقصى مرتبه فضل و کمال واصل و به مرتبه اجتهاد نائل، فله العمل بما استنبطه من الاحکام و یحرم علیه التقلید و لله درّه و کثّر بین الانام مثله،

حرّره الاحقر عبدالکریم حائرى.[18]

2. سیّد ابوالحسن اصفهانى.[19]

3. آقا ضیاء الدّین عراقى.[20]

4. حاج شیخ محمّدرضا اصفهانى، معروف به مسجد شاهى[21]

این فقیه بلند آوازه همچنین براى بعضى از شاگردان خود، به طور شفاهى و کتبى اجازه روایت صادر کرده است.

سفرى به نجف

آیت الله مدنى بعد از دریافت اجازه از آیت الله حاج شیخ عبدالکریم حائرى یزدى، به تأسّى از عالمان بزرگ که مدتى را در نجف اشرف و در کنار بارگاه ملکوتى امام على(علیه السلام) و باب العلم علوم انبیا به سر مى بردند، به شهر مقدّس نجف مسافرت کرد و بعد از زیارت حرم مطهّر امیر المؤمنین(علیه السلام) با عالمان و مراجع بزرگوار آن حوزه دیدار و گفت و گو کرد. در آن سفر از وى درخواست شد تا در نجف اقامت گزیندامّا آیت الله مدنى بازگشت به وطن را بر اقامت در نجف ترجیح داد و به ایران بازگشت.[22]

بازگشت به کاشان

مجتهد جوان پس از تحصیل و تفّقه در دین و رسیدن به جایگاه علم و اجتهاد و کسب اجازات علمى از دانشمندان بنام حوزه هاى علمیه قم و نجف، به دستور پدر بزرگوارش، و عدّه اى از اهالى به شهر خود بازگشت و به تبلیغ، اقامه جماعت، تدریس و خدمات علمى و اجتماعى پرداخت.[23]

وى بعد از مدتى اقامت در کاشان، براى تجدید دیدار با استادان بزرگ خود و زیارت حرم مطهّر حضرت فاطمه معصومه(علیها السلام) وارد شهر مقدّس قم شد و در درس باشکوه آیت الله حاج آقا حسین بروجردى شرکت کرد و با گفت و گوهاى علمى که در آن جلسه انجام داد، توجه آیت الله بروجردى را جلب کردبه گونه اى که وقتى آیت الله بروجردى، وى را شناخت، متوجه عظمت علمى وى شد، سؤال کرد که چرا به کاشان مهاجرت کرده اید؟ آیت الله بروجردى با اصرار از وى خواست که در قم اقامت کندولى وى براى خدمت به اسلام و جامعه اسلامى اقامت در شهر خود را ترجیح داد و به کاشان بازگشت.[24]

اوصاف

فقیه نامدار همان گونه که از نظر علمى از جایگاه ویژه اى برخوردار بود، از بعد اخلاقى نیز سرآمد دیگران بود. وى در معاشرت، متواضع و نسبت به بیت المال امین بود و بسیار ساده زندگى مى کرد. او توجه عجیبى نسبت به مصرف بیت المال داشت.

در این باره از یکى از شاگردانش چنین نقل شده است: